یافتن پست: #درد

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گفته بودی درد دل کن گــــــــــاه با هم صحبتی

کو رفیق راز داری؟ کــــــــــــــو دل پرطاقتی؟

شمع وقتی داستانم را شنید آتش گـــــــــرفت

شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتـــــــــــی

تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد

غنچه‌ای در باغ پرپر شد ولی کــــــــو غیرتی؟

گریه می‌کردم که زاهد در قنوتم خیره مــــــــاند

دور باد از خرمن ایمان عــــــــــــــــــــاشق آفتی

روزهایم را یکایک دیدم و دیـــــــــــــــدن نداشت

کاش بر آیینه بنشیند غبار حســـــــــــــــــــرتی

بس‌که دامان بهاران گل به گل پژمرده شــــــــد

باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتــــــــــــــی

من کجا و جرئت بوسیدن لبهای تـــــــــــــــــــو

آبرویم را خ[!] عاقبت با تهمتـــــــــــــــــــــی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/15 - 12:41
+3
nazli
nazli
حکایت آغوشی که سرد شد؛
لبخندی که خشک شد؛
و اشکی که فرو ریخت
حکایت دردهایی که به هیچکس نباید در موردشون چیزی گفت.
حکایت چشمانی که همیشه خیس هستن و باید پنهونشون کنم.
حکایت تمام حرفهای ناگفته ای که باید فرو بدم
حکایت اینهمه غمی که داره روی هم تلنبار میشه و انگار حکمتیه که هیچوقت تموم نشه.
حکایت خشمی که نمیتونم فریادشون کنم.
حکایت بغضی که نمی[!]
حکایت من که باید تنها با این همه مشکل ریز و درشت دست و پنجه نرم کنم.
و مهم تر از همه حکایت تویی که دیگر نمیشناسمت
دیدگاه  •   •   •  1392/06/14 - 23:37
+4
مجتبی مهرانی امجد
مجتبی مهرانی امجد
در CARLO



چقدر تو سنگینی ؟ کمرم درد گرفت حالا چیزی میبینی!!!!!!!!!!




دیدگاه  •   •   •  1392/06/14 - 23:08
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻣﯿﮕﻦ ﺧﻮﺷﮕﻠﯽ ﻭ ﺧﻮﺷﺘﯿﭙﯽ ﻫﺰﺍﺭﺗﺎ
ﺩﺭﺩﺳﺮﺩﺍﺭﻩ :|
.
.
ﻭﻟـــــﯽ ﺩﺭﻭﻍ ﻣـــــﯿـﮕـﻦ
.
.
.
.
.
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺗﺎﺣﺎﻻ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺑﺮﺍﻡ ﭘﯿﺶ ﻧﯿﻮﻣﺪﻩ!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/14 - 22:41
+2
*elnaz* *
*elnaz* *
شانه ها تداعی کننده بهترین لحظاتند... چه آن شانه ای که صبح ها با آن موهایم را نوازش می کردی و خرمن گیسو را دسته کرده و با شانه ات حالت می دادی و بعد مثل خوشه های گندم می بافتی ... چه آن شانه ای که تکیه گاه محکم و امین ِ دردِ دل هایم بود

.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/14 - 18:43
+1
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

صندلیت را کنار صندلیم بگذار !
همنشینی با تو یعنی “تعطیلی رسمی تمام دردها”


دیدگاه  •   •   •  1392/06/13 - 23:39
+8
xroyal54
xroyal54



گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org

شايد ما به سرعت از بچگيمون دور شديم

كوچيك كه بوديم چه دلهاي بزرگي داشتيم؛
حالا كه بزرگيم با چه دلهاي كوچيكي
كاش دلامون به بزرگي بچگي بود

كاش براي حرف زدن نيازي به صحبت كردن نداشتيم
كاش براي حرف زدن فقط نگاه كافي بود
كاش قلب ها در چهره بود



حالا اگر فرياد هم بزنيم كسي نمي فهمه و ما به همين سكوت دل خوش كرده ايم
اما يك سكوت پر بهتر از فرياد تو خاليست
سكوتي رو كه يك نفر بفهمه بهتر از هزار فرياديست كه هيچ كس نفهمه
سكوتي كه سرشار از ناگفته هاست
ناگفته هايي كه گفتنش يك درد و نگفتنش هزاران درد داره

دنيا رو ببين !
بچه بوديم بارون هميشه از آسمون مي اومد؛
حالا بارون از چشمامون مياد!



بچه بوديم همه چشم هاي خيسمون رو مي ديدند؛
بزرگ شديم هيچ كس نمي بينه

بچه بوديم توي جمع گريه مي كرديم؛
بزرگ شديم توي خلوت



بچه بوديم راحت دلمون نمي شكست؛
بزرگ شديم خيلي آسون دلمون مي شكنه

بچه بوديم آرزومون بزرگ شدن بود؛
بزرگ كه شديم حسرت برگشتن به بچگي رو داريم

گروه اينترنتي پرشيـن استار | www.Persian-Star.org

بچه بوديم همه رو به اندازه 10 تا دوست داشتيم؛
بزرگ كه شديم بعضي ها رو اصلا دوست نداريم، بعضي ها رو كم و بعضي ها رو بي نهايت.

بچه كه بوديم قضاوت نمي كرديم، همه يكسان بودند؛
بزرگ كه شديم قضاوت هاي درست و غلط باعث شد كه اندازه دوست داشتنمون تغيير كنه.


كاش هنوزم همه رو به اندازه همون بچگي 10 تا دوست داشتيم.
بچه كه بوديم اگه با كسي دعوا مي كرديم يك ساعت بعد يادمون مي رفت؛
بزرگ كه شديم گاهي دعواهامون سال ها يادمون ميمونه و آشتي نمي كنيم

بچه كه بوديم گاهي با يه تيكه نخ سرگرم مي شديم؛
بزرگ كه شديم حتي 100 تا كلاف نخ هم سرگرممون نمي كنه

<span style="font-size:
آخرین ویرایش توسط xroyal54 در [1392/06/13 - 21:53]
دیدگاه  •   •   •  1392/06/13 - 21:14
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه وقتایی هست، حال تو خیلی خوبه :) حال بقیه بده :(
به روت نمیاری و همدردشون میشی ... :(
یه وقتایی هست، حال تو خیلی بده :( حال بقیه خوبه :)
بازم به روت نمیاری حالشونو به گند نکشی :)

سلامتی اینجور آدما ♥♥
دیدگاه  •   •   •  1392/06/13 - 18:21
+3
nanaz
nanaz
من و مترسک دردمان مشترک است،دور جفتمان را کلاغ هایی گرفته است که از خودمان فراری اند اما بخاطر نیازشان سمتمان می آیند...!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/13 - 14:03
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
چقدر کم داره چشمه اگه بارون نباشه،
اگه پای چشممه این بیدهای مجنون نباشه
بید مجنونم که باشه به چه دردی می خوره
اگه یه پرنده روی شاخه ها مهمون نباشه

ماه و صحرا و ستاره، نقره بارون پرنده،
اگه مهتابی نباشه پای چشمه کی می خنده
اگه دست مهربون شاخه های گل نباشه
دیگه بارون به تمنای زمین دل نمی بنده
دیدگاه  •   •   •  1392/06/12 - 21:05
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ