یافتن پست: #در

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







مرادرآغوش بگیر‎
آغوش تو بوی عشق می دهد‎
بوی خوش دوستت دارم ‎
ومن چون پیچکی ظریف تنهامانده درباد‎
میپیچم باتمام وجودم ‎






دیدگاه  •   •   •  1393/05/16 - 14:41
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







من پذیرفتم شکست خویش را!

من پذیرفتم که عشق افسانه است!

این دل درد آشنا دیوانه است!

میروم شاید فراموشت کنم!

یا فراموشی هم آغوشت کنم!

میروم از رفتنم دل شاد باش!

از عذاب دیدنم آزاد باش!

گرچه تو تنهاتر از من میشوی!

آرزو دارم ولی عاشق شوی!

آرزو دارم بفهمی درد را!

تلخیه برخوردهای سرد را!






دیدگاه  •   •   •  1393/05/16 - 14:36
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دوستای گلم.شب همگیتون قشنگ
3 دیدگاه  •   •   •  1393/05/15 - 22:43
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﮔﻔﺖ ﭼﻲ ﺷﺪﻱ؟ ? ﭼﺮﺍ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭﻳﻲ؟
ﺳﺮﻣﻮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ
ﮔﻔﺖ ﭼﺮﺍ ﺳﺮﺗﻮ ﻣﻲ ﻧﺪﺍﺯﻱ ﭘﺎﻳﻴﻦ؟
ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ
ﮔﻔﺖ ﺩﻟﺖ ﻭﺍﺳﻢ ﺗﻨﮓ ﻧﺸﺪﻩ؟
ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ
ﮔﻔﺖ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻱ؟
ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ
ﮔﻔﺖ ﻫﻨﻮﺯ ﺩﻭﺳﻢ ﺩﺍﺭﯼ؟
ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ
ﻧﺎﺭاﺣﺖ ﺷﺪ
ﮔﻔﺖ ﺍﮔﻪ ﻣﻬﻢ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﻤﻲ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ
ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ
ﻳﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ
ﮔﻔﺘﻢ ﭼﻲ؟
ﮔﻔﺖ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻴﺰﺍﻳﻲ ﮐﻪ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ
ﻭ ﺭﻓﺖ
ﺳﺮﻣﻮ ﺑﺎﻻ ﺍﻭﺭﺩﻡ ﺗﺎ ﺭﻓﺘﻨﺶ ﻭ ﺑﺒﻴﻨﻢ
ﺩﺍﺩ ﺯﺩ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻦ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﺕ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ
ﻣﻦ ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﮕﻔﺘﻢ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺘﻲ
ﻓﻘﻂ ﮔﻔﺘﻢ :
ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﺭﺩﺍﻱ ﻣﻦ
ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﺍﻳﻦ ﺩﻝ ﻣﻦ
ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﺭﺩ ﺩﻻﻡ
ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﻡ
ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﻝ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎﻡ
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻲ ﺻﺪﺍ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﻳﺎ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﮔﻤﺸﺪﻧﻢ
ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﻧﺒﻮﺩﻧﻢ
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺮﺍﺕ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ
ﻣﻬﻢ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻱ ﮐﻪ ﺩﻳﮕﻪ ﻧﻴﺴﺘﻲ
ﺩﻳﮕﻪ ﻫﯿﭽﯽ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﺮﺍﻡ ..
دیدگاه  •   •   •  1393/05/15 - 22:35
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیروزداشتم نذری پخش میکردم
در یه خونه رو زدم یه دختره باز کرد
نذری رو برداشت و تو چشام نگاه کرد و با لبخند گفت
ایشالله هر چی حاجت داری بهش برسی
منم با لبخند در حالی که نیگاش میکردم گفتم
من فقط یه حاجت دارم
دختره در حالی که نیشش باز شده بود گفت
خوب چیه؟منم یه کم مکث کردم و با لبخند گفتم
ازادی مردم مظلوم غزه!
نمیدونم چرا درو محکم بست و خدافظیم نکرد
فکر کنم اسراییلی بود :|
دیدگاه  •   •   •  1393/05/15 - 21:35
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







اَمه مَله، شِمه مَله دیاره
اَمه ریکا شِمه کیجایِ یاره
بورین و باوین وِنه نِنا ره
عاروس هاکنه و هاده عِماره






آخرین ویرایش توسط NEGAR1992 در [1393/05/15 - 20:42]
1 دیدگاه  •   •   •  1393/05/15 - 18:26
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



تو را من چشم در راهم :(
دیدگاه  •   •   •  1393/05/15 - 18:13
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



لالایی مازندرانی

من به شخصه تا حالا لالایی مازرونی نشنی بیمه <img src=(" title=":((" />
مه اشک در بیمو :(




4 دیدگاه  •   •   •  1393/05/15 - 18:10
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چقدر ناراحت کننده است،
وقتی توهمات یک فرد به باورهایش تبدیل می‌شود...
حنیف قریشی
دیدگاه  •   •   •  1393/05/15 - 17:28
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







✾ فــرار از زنــدان ✾

آقو ما یه بار تو یکی از زندان های آمریکا بودیم… یه پسرو هم اونجا بود بهش میگفتن مایکل…
آقو ای پسرو نقشه زندانو رو تنش خالکوبی کرده بود میگفت من شما رو فراری میدم…گفتیم خب خدا رو شکر بالاخره در میریم...
آقو از شانس ما شب قبل فرار ای پسرو آبله مرغون گرفت همه تنش پر جوش شد... نقشه ی رو تنش قاطی پاطی شد.
از تو زندان تونل زدیم از وسط کاخ سفید سر در آوردیم!
ها ها ها…
ینی چنان ضایع شدیما… 400 سال دیگه حبس واسمون بریدن…36 بارم به اعدام محکوم شدیم!
آقو یعنی له له شدیم.






دیدگاه  •   •   •  1393/05/15 - 16:02
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ