یافتن پست: #دعا

M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
هرگز نگو که دوست داری ، اگر حقیقتاً بدان اهمیت نمی دهی

درباره احساست سخن نگو ، اگر واقعا وجود ندارد


هرگز دستی را نگیر وقتی قصد شکستن قلبش را داری


هرگز نگو برای همیشه وقتی می دانی که جدا می شوی


هرگز به چشمانی نگاه نکن وقتی قصد دروغ گفتن داری


هرگز سلامی نده وقتی می دانی که خداحافظی در پیش است


قلبی را قفل نکن وقتی کلیدش را نداری


به کسی نگو که تنها اوست وقتی در فکرت به او خیانت میکنی
25 دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 13:53
+5
alifabregas
دستهاي خالي من دخيل دل پاكتان...
مرانيز در اين شبهاي رمضان نه به بهاي لياقت،بلكه به رسم رفاقت دعاكنيد.......a
دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 11:51 توسط SMS
+1
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
خسته نباشی و التماس دعا
3 دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 00:53
+5
saman
saman
در CARLO

پس از راه اندازی اینترنت حلال ، یا همون اینترانت ملی


Firefox = ذوالجناح آتشین


Google = گل محمد


Facebook = صحیفه ی نور


Poke = التماس دعا


yahoo = یا حق


Internet explorer = سیر و سفر


Search engine = اجوبه الاستفتاءات


My Space = فضای معنوی


eBay = بازار شام


ebay = سمساریه مش پیریار


در هنگام زدن دکمه ادد؛ مستقیم به دفاتر رسمی صیغه و ازدواج وصل میشوید!

دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 16:00
+3
مهسا
مهسا


دست های کوچکش

به زور به شیشه های ماشین شاسی بلند می رسد
التماس می کند : آقا... آقا " " می خری؟
و حاجی تسبیح دانه درشتش را می گرداند
و برای فرج آقا " " می کند.... {-15-}


دیدگاه  •   •   •  1392/04/30 - 23:27
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
سال‌ها یک کمی خاک

که دعایش

دیدن آخرین پله آسمان بود

آرزویش همیشه

پر زدن تا ته کهکشان بود

خاک هر شب دعا کرد

از ته دل خدا را صدا کرد

یک شب آخر دعایش اثر کرد

یک فرشته تمام زمین را خبر کرد

و خدا تکه‌ای خاک برداشت

آسمان را در آن کاشت

خاک را

توی دستان خود ورز داد

روح خود را به او قرض داد

خاک

توی دست خدا نور شد

پر گرفت از زمین دور شد

راستی

من همان خاک خوشبخت

من همان نور هستم

پس چرا گاهی اوقات

این همه از خدا دور هستم

پیش از این

زیر یک سنگ

در گوشه‌ای از زمین

من فقط یک کمی خاک بودم

همین.

           
دیدگاه  •   •   •  1392/04/30 - 23:21
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
دیشب در رویای سن پی یدرو بودم

انگاه هیچ موقع آنجا نبوده ام

دختری جوان با چشمانی مثل صحرا و انگار همه اینها همین دیروز بود و نه خیلی دور

نسیم این جزیره استوایی با تمام طبیعت وحشی و آزاد آن

این همان جایی است که دوست دارم زمان طولانی را در آنجا باشم

در این جزیره زیبا

و زمانیکه سامبا نواخته میشود خورشید هم در آسمان اوج میگیرد

و گوشهایم زنگ میزنند و چشمانم میسوزند با این لالایی اسپانیایی تو

من عاشق سن پی یدرو شدم

باد گرم دریا را طی میکند و او هم مرا صدا میکند

و میگوید دوستت دارم

دعا میکردم که آن روزها پایانی نداشته باشند ولی افسوس که خیلی زود سپری شد

نسیم این جزیره استوایی را دوست دارم با تمام طبیعت وحشی و آزاد آن

و این جایی بود که دوست داشتم زمانی طولانی را در آنجا باشم
دیدگاه  •   •   •  1392/04/29 - 20:24
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم

غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم

دل که بیمار شد از دست رقیبان مددی

تا طبیبش بسر آریم و دوایی بکنیم

آن که بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت

بازش آرید خدا را که صفایی بکنیم

خشک شد بیخ طرب راه خرابات کجا است

کادر آن آب و هوا نشو و نمویی بکنیم

مدد از خاطر رندان طلب ای دل ورنه

کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم

سایر طایر کم حوصله کاری نکند

طلب از سایه میمون همایی بکنیم

دلم از پرده بشد حافظ خوش گوی کجا است

تا بقول و غزلش ساز و نوایی بکنیم
دیدگاه  •   •   •  1392/04/27 - 10:39
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
نور جان در ظلمت آباد بدن گم کرده ام

آه از این یوسف که من در پیرهن گم کرده ام

وحدت از یاد دوئی اندوه کثرت میکند

در وطن ز اندیشه غربت وطن گم کرده ام

چون نم اشکی که از مژگان فرو ریزد به خاک

خویش را در نقش پای خویشتن گم کرده ام

از زبان دیگران درد و دلم باید شنید

کز ضعیفی هاچو نی راه سخن گم کرده ام

موج دریا در کنارم از تک و پویم مپرس

آنچه من گم کرده ام نایافتن گم کرده ام

عدل حایل نباشد زندگی موهوم نیست

عالمی را در خیال آن دهن گم کرده ام

تا کجا یا رب وی دوزد گریبان مرا

چون گل اینجا یک جهان دلق کهن گم کرده ام

شوخی پرواز مننگ بهار نازکی است

چون پر طاووس خود را در چمن گم کرده ام

چون نفس از مدعای جست و جو آگه نیم

این قدر دانم که چیزی هست و من گم کرده ام

هیچ جا بیدل سراغ رنگها رفته نیست

صد نگه چون شمع در هر انجمن گم کرده ام
دیدگاه  •   •   •  1392/04/27 - 10:36
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
لحظه های ناب

عمر ما چون تندبادی رفت و گویی خواب بود

وان بنای آرزوها خانه یی بر آب بود

وه چه شب ها دولت بیدار بر در حلقه زد

لیکن از نا هوشیاری بخت ما در خواب بود

ز دل گوری شنیدم پند قارون را که گفت

در کف دنیا پرستان سیم و زر سیماب بود

روشنی ها در پریشانی بود دل بد مکن

هر کجا ویرانه یی دیدم پر از مهتاب بود

گفت با من مردم چشمم که قحط مردمیست

جست و جو کردم بسی این کیمیا نایاب بود

موج بنیان کن شو و دریای طوفانخیز باش

[!] آن ﮐس که عمری رفت و خود مرداب بود

دولت شب ها و توفیق دعا از دست رفت

لحظه ی معراج ما آن لحظه ی ناب بود.
دیدگاه  •   •   •  1392/04/26 - 23:05
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ