hadith
من صبورم اما ... ، بی دلیل از قفس کهنه ی شب میترسم ، بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند ، میترسم .
hadith
نیمکت با هم بودنمان تنهاست ، من دل نشستن ندارم ، تو دلیل نشستن باش !
امید
اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمیدانم... اینجا شده پائیز ، آنجا را نمیدانم... اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمیدانم... اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمیدانم. وقتي كه بچه بودم هر شب دعا ميكردم كه خدا يك دوچرخه به من بدهد. بعد فهميدم كه اينطوري فايده ندارد. پس يك دوچرخه دزديدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخشد. هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن (از کتاب گزیده جملات دکتر علی شریعتی اگه کسی این کتاب رو میخواد ایمیل بده تا بفرستم)
Mohammad Mahdi
برایت یک بغل گندم، دلی خشنود ازمردم، برایت سفره اي ساده، حلال و پاک وآماده، برایت شور پاییزي،كه برگ غم فرو ریزي، برایت یک غزل احساس،دوبیتی هاي عطریاس،برایت هرچه خوبی هست دعا كردم دعايم كن.
ronak
در آغوش خــــدا گریستم تــا نوازشم کند... پـرسید : فرزندم پس آدمت کو ؟؟ اشک هایم را پـاک کـــردم و گفــــتم : در آغوش حـــوای دیگریـست. خدایا تو با من بمان!!!! که محتاج ماندن خلقت نباشم!!! آمین!!!!
ronak
ای کاش دلیل این شب بیداری ها ، وجود تو بود ...نه جای خالیت ...