یافتن پست: #دنیا

ronak
ronak
به اندازه ی تمام سه نقطه های دنیا با تو حرف داشتم
اما
.
.
.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 16:32
+4
sasan pool
sasan pool
پشت شیشه برف می بارد
در سکوت سینه ام , دستی
دانه ی اندوه می کارد

مو سپید آخر شدی ای برف
تا سرانجام چنین دیدی
در دلم با[!] ... ای افسوس
بر سر گورم نبا[!]
چون نهالی سست می لرزد
روحم از سرمای تنهایی
می خزد در ظلمت قلبم
وحشت دنیای تنهایی

دیگرم گرمی نمی بخشی
عشق , ای خورشید یخ بسته
سینه ام صحرای نومیدیست
خسته ام , از عشق هم خسته
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 15:20
+1
aB'Bas S
aB'Bas S
[!] میپرسن : ” ربنا آتنا فی الدنیا حسن و فی الاخره حسن و قنا عذاب النار ” ینی چی ؟!میگه ینی ” این دنیا خوبه حسن ولی آخرت خیلی خطرناکه حسن
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 09:41
+3
مهسا
مهسا
سنگ،کاغذ،قیچی
کدام باشم از تو برده ام دنیا؟
سنگ باشم؟
یا قیچی؟
بشکنم یا جدا کنم
کاغذ باشم که تو بنویسی و من اجرا کنم؟

آخ دنیا...آه دنیا...
با من هم بازی نشو
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 04:05
+3
-1
مهسا
مهسا
بزرگترین کاسه ی دنیا هم که باشـــــــــــد ،
روزی لبریــــــــــز میشود ...
من که جای خود دارم،
انسانــــــــــــــم!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 02:36
+6
kiss
kiss
ما نه آنیم که در بازی تکراری این چرخ فلک / هر که از دیده مان رفت زخاطر ببریم / یا که چون فصل خزان آمد و گل رفت به خواب /دل به عشق دگری داده زآنجا بپریم /وسعت دیده ی ما خاک قدمهای تو بود /خاک زیر قدمت را به دو دنیا بخریم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/20 - 21:37
+2
مهسا
مهسا
تو حرفت را بزن

چکار داری که باران نمی بارد

اینجا سالهاست که دیگر

به قصه های هم گوش نمی دهند

دست خودشان نیست

به شرط چاقو به دنیا آمده اند!

و تا پیراهنت را سیاه نبینند

باور نمی کنند چیزی از دست داده باشی...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/20 - 21:22
+3
-1
sepideh
sepideh
وقتی خدا از پشت ، دستهایش را روی چشمانم گذاشت ، از لای انگشتانش آنقدر محودیدن دنیا شدم که فراموش کردم ... او منتظر است تا نامش را صدا کنم ...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/20 - 15:31
+4
sasan pool
sasan pool
خب به دلیل طولانی بودن داستان داستان را در قسمت دیدگاه میزارم.
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/20 - 13:19
+2
امید
امید
وقتي كه بچه بودم هر شب دعا ميكردم كه خدا يك دوچرخه به من بدهد. بعد فهميدم كه اينطوري فايده ندارد. پس يك دوچرخه دزديدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخشد. هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن
( دکتر علی شریعتی )
دیدگاه  •   •   •  1390/11/20 - 13:07
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ