یافتن پست: #دنیا

ALI SHABAN
ALI SHABAN
داستان خدا.:: دیدگاه رو بخونید::.
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/5 - 01:35
+6
ronak
ronak
دنیا همان یک لحظه بود آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود ...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/5 - 01:24
+7
ronak
ronak
بهانه های دنیا تو را از یادم نخواهد برد ,‎ ‎من تو را در قلبم دارم نه در دنیا....
دیدگاه  •   •   •  1390/11/5 - 01:10
+7
gha3m
gha3m
شب تولدمه...مامانم میگه:”،برو جارو بزن و گردگیری کن،شب مهمونا میان.” میگم: مامان من تازه به دنیا اومدم،برم جارو کنم؟!!! مامان رفته زیر پتو، میگه من هم تازه زاییدم،باید استراحت کنم!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/5 - 00:11
+1
ashkan
ashkan
دنیا رو بدون خانم ها تصورکن: بازارها خلوت.پولها محفوظ.اعصابها آرام.مخابرات ور شکسته.شیطان بیکار.همه باهم میریم بهشت
دیدگاه  •   •   •  1390/11/4 - 23:57
+5
رضا
رضا
شاید آن روز که عاشق بودم، آسمان دلم آبی تر بود

ساده تر بود برایم پرواز...

ساده تر بود برایم آواز...

شاید آن روز به اندازه ی عاشق شدنم

وسعت آبی دنیای پس پنجره ها، آینه ها

اندکی قابل سنجیدن بود..

دست های پر از احساس وتماشایی گل، خواهشی در طلب چیدن و بخشیدن بود.

ولی افسوس از آن عشق و هوا

با من گمشده در خویش خبر نیست دگر!؟

با من گمشده در خویش خبر نیست دگر.........!؟
دیدگاه  •   •   •  1390/11/3 - 17:19
aB'Bas S
aB'Bas S
چه سخت است یکرنگ ماندن در دنیایی که مردمش برای « پررنگ شدن » حاضرند هزار رنگ باشند...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/3 - 11:01
mina_z
mina_z
ویلیام شکسپیر میگه : زمانی که فکر می کنی تو 7 تا آسمون 1 ستاره هم نداری یکی یه گوشه دنیا هست که واسه دیدنت لحظه شماری می کنه... به دریا شکوه بردم از شب دشت، وز این عمری که تلخ تلخ بگذشت، به هر موجی که می گفتم غم خویش؛ سری میزد به سنگ و باز می گشت .! .پازل دل یکی رو بهم ریختن هنر نیست ..... هر وقت با تیکه های شکسته ی دل یک نفر یک پازل دل جدید براش ساختی هنر کردی من غروب عشق خود را در نگاهت دیده ام.... من بنای ارزو ها را زهم پاشیده ام.... آنچه باید من بفهمم این زمان فهمیده ام.... در دل خود من به عشق پوچ تو خندیده ام فقط کسی معنی دل تنگی را درک می کند که طعم وابستگی را چشیده باشد پس هیچوقت به کسی وابسته نشو که سر انجام آن وابستگی دلتنگیست
دیدگاه  •   •   •  1390/11/2 - 18:01
+7
ronak
ronak
خداوندا مرا دریاب که دیگر رو به پایانم تمام تن شدم زخمی ز تیغ همقطارانم خداوندا نجاتم ده از این تکرارِ تکراری از این بیداد دشمن را بجای دوست پـنداری هیچ با من نیست در این ویرانه ی دنیا در این نامردی ایام ، در این غمخانه ی دنیا هیچ با من نیست در این آغازِ بی پایان ز راه مرگ هم برگشتم ، که مردن هم نبود آسان همانهایی که می گفتند همیشه یار من هستند به هنگام نیاز افسوس به رویم دیده بر بستند
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 23:05
+4
ronak
ronak
شاید بپرسی از خودت کجامو در چه حالیم؟ برای دلخوشیت میگم خوش باش عزیزم عالیم اما حقیقت اینه که بدون تو شکسته ام رو مرز مرگ و زندگی بدون تو نشسته ام شاید بپرسی از خودت چی شد کجا رفته صدام حق بده بم که بعد تو نخوام با دنیا را بیام شاید بپرسی از خودت چی شد که بی نشون شدم برای دل کندن ازت ندیدی نصف جون شدم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 19:13
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ