یافتن پست: #دنیا

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



میدونی خدا

تو دنیات گاهی اوقات آدما به جایی می رسن که دلشون می خواد داد بزنن و بگن بسه دیگه نمی کشم میدونی من به اونجا رسیدم
صدای خورد شدنم رو حس می کنم اما عرضه ی فریــــــــــــــــــــــــــــــاد زدن ندارم




دیدگاه  •   •   •  1393/02/19 - 12:03
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
حس نوشتن دارم و یک دنیا حرف

اما این بار واژه ها حقیرند برای بیان فریاد دلم

پس : سکوت خواهم کرد شاید وجدان تقدیرم به درد بیاید

فقط شنیدنی ترین و خواندنی ترینش آخرش است

وآخر نوشته من این شد :

زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید و می کوبد

اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید

این منم
دیدگاه  •   •   •  1393/02/19 - 12:00
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

خدااا !!
مگه دنیارو نیاف[!] تا بنده هاتو امتحان کنی ؟؟؟
نگاه کن !...
خیلیا اینجا دارن تقلب میکنن ...
بعضیا خیلی راحت دل میشکونن ...
بعضیا روزشونو با یکی میگذرونن شبشونو با یکی دیگه ...
یه عده خیلی راحت دروغ میگن ...
بعضیا خواب بقیه رو میگیرن ولی خودشون راحت میخوابن ...
بعضیا با حرفاشون اشک آدمارو در میارن ...
خدایا پس چرا ساکتی ؟؟

دیدگاه  •   •   •  1393/02/19 - 11:15
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



دنیای عجیبی شده است . . .
برای دروغ هایمان ،
خدا را قسم میخوریم ،
و به حرف راست که میرسیم ؛
می شود جان ِ تــو…



دیدگاه  •   •   •  1393/02/19 - 11:12
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اینترنت ایران سریع ترین اینترنت دنیاس
اما خستس...
میفهمی خسته...
دیدگاه  •   •   •  1393/02/18 - 20:32
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
دخترکم برای کسی که برایت نمیجنگد نجنگ....

کسی که باعث گریه ات میشود پاک کن...



دخترکم به سوی کسی که ناز میکنددست نیاز دراز نکن...



بیاموز این تو هستی که باید ناز کنی....



دخترکم تو زیباترینی... .



همیشه با این باور زندگی کن...خودت را فراموش نکن... .



شاید گریه یا خنده ات برای بعضی ها بی ارزش باشد....



اما به یاد داشته باش....کسانی هستند که وقتی میخندی جان تازه میگیرند....



زمستان است.... زیاد میشنوی هوا دو نفره است!!!!



به درک که دو نفره است تنها قدم زدن دنیای دیگری دارد..



دخترکم تو با ارزشترین موجود زمین هستی



هیچ گاه فراموش نکن.....


1 دیدگاه  •   •   •  1393/02/17 - 22:38
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

{ شکلات }

با یه شکلات شروع شد ؛
من یه شکلات گذاشتم تو دستش ؛
اونم یه شکلات گذاشت تو دستم
من بچه بودم ؛ اونم بچه بود ؛ سرمو بالا کردم سرشو بالا کرد ؛
دید که منو میشناسه .
خندیدم ؛ گفت : دوستیم ؟ گفتم : دوست ؛ دوست ؛ گفت : تا کجا ؟
گفتم : دوستی که تا نداره
گفت : تا مرگ ؛ خندیدم ؛ گفتم : من که گفتم تا نداره ؛
گفت : باشه ؛ تا پس از مرگ ؛
گفتم : نه ؛ نه ؛ نه ؛ نه ؛ تا نداره ؛
گفت : قبول ؛ تا اون جایی که همه دوباره زنده میشن ؛ یعنی زندگی پس از مرگ ؛
بازم با هم دوستیم ؛ تا بهشت تا جهنم تا هر جا که باشه با هم دوستیم ؟
خندیدم ؛ گفتم :تو تا هر جا دلت خواست تا بکش ؛ از سر این دنیا تا سر اون دنیا ؛
اما من اصلا براش تا نمیزارم
نگاهم کرد ؛ نگاهش کردم ؛ باور نمیکرد ؛
میدونستم اون میخواست حتما دوستیمون تا داشته باشه ؛ دوستی بدون تا رو نمیفهمید .. گفت : بیا برای دوستیمون یه نشونه بزاریم ؛
گفتم : باشه تو بزار ؛
گفت : شکلات ؛ هر بار همدیگرو می بینیم یه شکلات مال تو ؛ یکی هم مال من باشه
گفتم : باشه ؛ .... هر بار یه شکلات میزاشتم تو دستش ؛
اونم یه شکلات میزاشت تو دست من
باز همدیگرو نگاه میکردیم یعنی دوستیم ؛ دوست ؛ دوست ...
من تندی شکلاتمو باز میکردم میزاشتم تو دهنمو تند تند میمکیدم
میگفت شکمو ؛ تو دوست شکمو من هستی ؛
و شکلاتشو میزاشت تو یه صندوقچه کوچولو خوشگل ؛
میگفتم : بخورش ؛
میگفت تموم میشه ؛ میخوام تموم نشه برای همیشه بمونه ؛
صندوقچه پر از شکلات شده بود ؛ هیچ کدومشو نمیخورد ؛
ولی من همشو خورده بودم
گفتم ؛ اگه یه روز شکلاتاتو مورچه ها بخورن ؟
گفت : مواظبشون هستم ؛ میگفت : میخوام نگهشون دارم تا موقعی که دوست هستیم ...
من شکلاتمو میزاشتم تو دهنم میگفتم : نه ؛ نه ؛ نه ؛ تا نداره دوستی که تا نداره ..
یکسال ، دوسال ؛ سه سال ؛ چهار سال ؛ هفت سال ؛ بیست سال شد
اون بزرگ شد ؛ منم بزرگ شدم ؛ من همه شکلاتامو خوردم ؛ اون همه شکلاتاشو نگهداشته ؛
اون اومده بود تا امشب خداحافظی کنه ؛ میخواد بره ؛ اون دور دورا ؛
میگه : میرم اما زود بر میگردم ؛
من که میدونم میره بر نمی گرده ؛ یادش رفت شکلات به من بده ؛ من که یادم نرفته بود
یه شکلات گذاشتم کف دستش ؛ این برای خوردنه ؛ یه شکلاتم گذاشتم کف اون دستش
این آخرین شکلات برای صندوق کوچیکت ؛
یادش رفته بود صندوقی داره برای شکلاتاش ؛ هر دو تا رو خورد ؛ خندیدم ؛ میدونستم دوستی مون تا نداره ؛ اما دوستی اون تا داره مثل همیشه
خوب شد همه شکلاتامو خوردم ؛ اما اون هیچ کدومشو نخورده ؛
حالا با یه صندوق پر شکلات های نخورده چی کار میکنه ؟؟

دیدگاه  •   •   •  1393/02/17 - 18:42
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

من عاشق اون دیالوگ پدر ژپتو هستم

که میگه :

پینو کیو ، چوبی بمون

آدمها سنگی اند

دنیا شون قشنگ نیست


X
دیدگاه  •   •   •  1393/02/17 - 18:35
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

واستا دنیا واستا دنیا من میخوام پیاده شم !



- همینجا ؟

+ بله لطفا !!!! چند میشه ؟

- کجا سوار شدی ؟

+ دهه هفتاد !

- برو داداش… صلوات بفرست . . .!!!!!

دیدگاه  •   •   •  1393/02/17 - 17:44
+3
be to che???!!
be to che???!!
@ghoghnoos
5 دیدگاه  •   •   •  1393/02/17 - 17:11
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ