یافتن پست: #دور

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

سلام مادر بزرگ


کاش زنده بودی و میدیدی ...


که بالاخره بزرگترین آرزوی دوران کودکی ام برآورده شده است ...


بدترین آرزویی را میگویم که یک کودک میتواند آرزو کند :


" بزرگ شدن ... "

دیدگاه  •   •   •  1393/09/20 - 12:26
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
داستان خنده دار یک گلابی در كامیون گلابی ، یه روز یه كامیون گلابی داشته توی جاده می رفته كه یه دفعه می‌افته توی یه دست‌انداز، یكی از گلابی‌ها می‌افته وسط جاده، بر می‌گرده به كامیون نگاه می‌كنه و میگه:

گلابی‌ها، گلابی‌ها!

گلابی‌ها میگن: گلابی، گلابی!

كامیون دورتر می شه،

صداشون ضعیف‌تر می شه.

گلابی میگه: گلابی‌ها، گلابی‌ها!

گلابی‌ها می گن: گلابی، گلابی!

باز كامیون دورتر میشه، گلابی میگه: گلابی‌ها، گلابی‌ها!

اما صدای گلابی دیگه به گلابی‌ها نمی‌رسه! گلابی‌ها موبایل راننده رو می گیرن و زنگ میزنن به موبایل گلابی،اما چه فایده كه گلابی ایرانسل داشته و توی جاده آنتن نمی‌داده!

گلابی یه نفر رو پیدا می‌كنه كه موبایل دولتی داشته، زنگ می‌زنه به راننده و می گه: گوشی رو بده به گلابی‌ها، وقتی كه گلابی‌ها گوشی رو می گیرن، گلابی میگه: گلابی‌ها، گلابی ها!

گلابی ها می گن: گلابی، گلابی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اون شور و اشتیاقت تو حلقم ،

واقعا دوست داری باز هم ادامه داشته باشه ؟!؟!؟!؟!؟
2 دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 21:05
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



تو را از دست دادم ، آی آدم های بعد از تو !
چه کوچک می نماید پیش تو غم های بعد از تو
تو را از دست دادم ، تو چه خواهی کرد بعد از من ؟
چه خواهم کرد بی تو با چه خواهم های بعد از تو ؟
تو را از دست ... ، دادم از همین زخم است ، می بینی ؟
دهانش را نمی بندند مرهم های بعد از تو
تو را از یاد خواهم برد کم کم ، بارها گفتم
به خود کِی میرسم اما به کم کم های بعد از تو ؟
بیا ، برگرد ، با هم گاه ... ، با هم راه ... ، با هم ... ، آه !
مرا دور از تو خواهد کشت "باهم" هایِ ... بعد از ... تو ...
"مژگان عباسلو"
دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 21:04
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من باتو زندگى کردم...حقم نیست بى تو تنها شم...

واسه من ک از دنیاى تو دورم ...سخته جداشم....
دیدگاه  •   •   •  1393/09/14 - 14:14
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
←مختصـــر میگــــم اذیتــــ نشـــــید↓ بــــه شلـــوغیـــه دورمـ نگـــاه نکـــنید↓ تکیـــه گـــام خالیـــه√
دیدگاه  •   •   •  1393/09/10 - 20:25
-1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

یکی از فامیلای دورمون اومده عیادت مامانم بهش میگم :


حاج خانوم چای توی لیوان براتون بریزم یا استکان ؟


میگه : ننه من نیومدم یه سر بزنم برم که یه چن روز هستم


با من تعارف نکن توی لیوان بریز برام !!:|


فقط تونستم با خیس کردن دمپایی توالت خودمو آروم کنم 


 


.

دیدگاه  •   •   •  1393/09/8 - 12:57
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
لعنتی ...

روزهایی که به تو نیازدارم ؛

مصادف شده با

روزهایی که ازمن دوری ...
دیدگاه  •   •   •  1393/09/6 - 17:41
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻣﺮﺍﺣﻞ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺍﺯ ﻋﺮﻭﺳﯽ
ﺩﺧﺘﺮﻫﺎ :
1 ﺑﻨﺪ ﮐﻔﺸﻬﺎ ﮐﻪ ﺗﺎ ﯾﮏ ﻭﺟﺐ ﺯﯾﺮ ﺷﮑﻢ،ﺩﻭﺭ ﭘﺎ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ
ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ!
-2ﻣﺎﻧﺘﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻭﺭﻧﺪ
-3 ﻟﺒﺎﺱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﻣﺎﺩﺭ ﯾﺎ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻭﺭﻧﺪ
-4 ﻣﻮﻫﺎﯼ ﻣﺼﻨﻮﻋﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
-5 ﻣﮋﻩ ﻫﺎﯼ ﻣﺼﻨﻮﻋﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﮑَﻨﻨﺪ!
-6 ﻧﺎﺧﻦ ﻫﺎﯼ ﻣﺼﻨﻮﻋﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ !
-7ﺁﺭﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺷﯿﺮ ﭘﺎﮐﻦ ﭘﺎﮎ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
-8 ﺻﻮﺭﺕ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﯾﻨﺪ!
-9 ﻟﺒﺎﺳﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺭ ﮐﻤﺪ ﺟﺎﺳﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ !
-10 ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﻨـــــــــــــــﺪ !

ﭘﺴﺮﻫﺎ :
-1 ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻭﺭﻧﺪ
-2ﺷﻠﻮﺍﺭﮎ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﻮﺷﻨﺪ
-3 ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﻨـــــــــــــــــــــــــﺪ
2 دیدگاه  •   •   •  1393/09/5 - 18:53
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







گریه ام
از راه دور هم
اعصاب تو را با آرایش صورت من بهم می ریزد
گریه می کنم
و چیزی از فاصله ی دلتنگی کم نمی شود
" منیره حسینی "






دیدگاه  •   •   •  1393/08/28 - 19:45
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







چگونه بدرقه ا‌ت می‌‌کرد
شانه‌ای که طاقت گریستنت را نداشت ؟
دنیا
رو به اتمام است
آسمان
زخمه بر دل
جنون وار می‌بارد
جاده ها
بی‌ هیچ شفاعتی
تو را دور می‌‌کنند
و من طوری زانو می‌‌زنم
که به یادِ تو
به یادِ اتفاقِ خوبِ خنده‌های تو
دوباره برخیزم
کاش بر شانه‌های من
یکبارِ دیگر گریسته بودی
کاش لحظه ی آخر
بر شانه‌های من، گریسته بودی
" نیکی‌ فیروزکوهی "






دیدگاه  •   •   •  1393/08/28 - 19:43
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ