یافتن پست: #دور

انسان باشیم
مهر، چون مادر، می تابد، سرشار از مهر
نور می بارد از آینۀ پاک سپهر
می تپد گرم، هم آوازِ زمان، قلب زمین
موجِ موسیقیِ رویِش! چه خوش افکنده طنین.
ابر، می آید سر تا پا ایثار و نثار
سینه ریزش را می بخشد بر شالیزار
رود، می گرید تا سبزه بخندد شاداب
آب، می خواهد جاری کند از چوب، گلاب!.
خاک، می کوشد، تا دانه نماید پرواز!
باد، می رقصد تا غنچه بخواند آواز!
مرغ، می خواند تا سنگ نباشد دلتنگ
مِهر، می خواهد تا لعل بسازد از سنگ!
تاک، صد بوسه ز خورشید رباید از دور
تا که صد خوشه چو خورشید برآرد انگور
سرو، نیلوفرِ نشکفتۀ نو خاسته را
می دهد یاری کز شاخه بیاید بالا
سرخوشانند، ستایشگر خورشید و زمین
همه مهر است و محبت، نه جدال است و نه کین.
اشک می جوشد در چشمۀ چشمم ناگاه
بغض می پیچد در سینۀ سوزانم، آه!
پس چرا ما نتوانیم که این سان باشیم؟
به خود آییم و بخواهیم که :
انسان باشیم!

(فریدون [!])
آخرین ویرایش توسط hajivandian در [1390/12/20 - 14:38]
دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 13:22
+7
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
از تو فقط خاطره ای دوردست مانده است:
خاطره ای مثل ابر
خاطره ای مثل مه
مثل باد
خاطره ای که همه تکه هایش کم کم از هم گسست.
در یادم خوب هست
روزی کز کوچه ها رد شدی
- وقتی طوفان نشست -
بی صدا
در پشت پنجره قلبی شکست.
عشق, چیزی نیست جز بارانی از غم پشت یک لبخند
تا که هرکس, آفتابی حس کند حال و هوایت را
قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال
و عشق, تنها عشق
تو را به گرمی یک سیب می کند مانوس

و عشق, تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن….
[سهراب سپهری]
دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 01:50
+4
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
غم که می آید در و دیوارها شاعر می شود
در تو زندانی ترین رفتار شاعر میشود
مینشینی چند تمرین ریاضی حل کنی
خط کش و نقاله و پرگار شاعر میشود
تا چه حد این حرف را میتوانی حس کنی؟
تا زمانی با توام انگار شاعر نیستم!
از تو تا دورم دلم انگار شاعر میشود
باز میپرسی چطور اینگونه شاعر شد دلت؟
تو دلت را جای من بگذار شاعر میشود!
گرچه میدانم نمیدانی چه دارم میکشم
از تو میگوید دلم هر بار.شاعر میشود
دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 01:12
+5
ali rad
ali rad
به دوراهی های زمین که میرسم به آسمان چشم میدوزم
آنجا همیشه راه یکیست
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 23:54
+1
سحر
سحر
ترجیح میدهم دُور دُور کنم و به درس خواندن فکر کنم تا اینکه در حال درس خواندن باشم و به دُور دُور فکر کنم.
(یکی از فامیل های دور دکتر شریعتی)
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 23:06
+6
از خدا صدا نمی رسد!
ای ستاره ها، که از جهان دور،
چشمتان به چشم بی فروغ ماست!
نامی از زمین و از بشر شنیده اید؟
در میان آبی زلال آسمان
موج دود و خون و آتشی ندیده اید؟
این غبار محنتی که در دل فضاست،
این دیار وحشتی که در فضا رهاست،
این سرای ظلمتی که آشیان ماست،
در پی تباهی شماست!
گوشتان اگر به نالۀ من آشناست
از سفینه ای که میرود به سوی ماه،
از مسافری که می رسد ز گرد راه؛
از زمین فتنه گر حذر کنید!
پای این بشر اگر به آسمان رسد
روزگارتان چو روزگار ما سیاه است!
ای ستاره ای که پیش دیدۀ منی!
باورت نمی شود که در زمین
هر کجا، به هر که می رسی
خنجری میان مشت خود نهفته است
پشت هر شکوفۀ تبسمی
خار جانگزای حیله ای شکفته است!

آن که با تو می زند صلای مهر،
جز به فکر غارت دل تو نیست.
گر چراغ روشنی به راه توست،
چشم گرگ جاودان گرسنه ایست!
ای ستاره، ما سلاممان بهانه است
عشقمان دروغ جاودانه است.
در زمین زبان حق بریده اند
حق، زبان تازیانه است.
وان که با تو صادقانه درد دل کند
های های گریۀ شبانه است!

(فریدون [!])
ادامه دارد ...
آخرین ویرایش توسط hajivandian در [1390/12/27 - 10:32]
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 22:11
+6
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
آقایون گل ..خاونمای دسته گل
ما رفتیم شام...شما هم بفرمایید
باز برمیگردم.حتما...از دوریم غصه نخوریدآ{-7-}
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 21:42
+4
maryam
maryam
پدر دستشو گذاشت رو شونه پسرش ازش پرسيد تو قويتري يا من؟پسر گفت من...
پدر با كمي دلشكستگي دوباره پرسيد تو قوي تري يا من؟پسر گفت من...
پدر بادلي گرفته به ياد همه زحماتي كه كشيده بود دستشو از شونه پسرش برداشت و2 قدم دورتر پرسيد تو قويتري يا من؟ پسر گفت شما...
پدر گفت چرا نظرت را عوض كردي؟
پسر جواب داد وقتي دستت رو شونهام بود فكر ميكردم دنيا پشتمه...
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 21:16
+3
poria
poria
قانون صف : اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.

قانون تلفن : اگر شما شمارهای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود .

قانون تعمیر : بعد از این که دستتان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد .

قانون کارگاه : اگر چیزی از دستتان افتاد، قطعاً به پرتترین گوشه ممکن خواهد خزید .

قانون معذوریت : اگربهانهتان پیش رئیس برای دیر آمدن، پنچر شدن ماشینتان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشینتان، دیرتان خواهد شد.

قانون حمام : وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد زد.

قانون روبرو شدن : احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید افزایش مییابد.

قانون نتیجه : وقتی میخواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمیکند، کار خواهد کرد.

قانون بیومکانیک : نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.

قانون تئاتر : کسانی که صندلی آنها از راهروها دورتر است دیرتر میآیند.

قانون قهوه : قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیستان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن ق
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 19:57
+3
امیرحسین
امیرحسین
اساسی ترین ضدحالِ دورانِ دانشچویی
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 19:06
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ