یافتن پست: #دور

mary jun
mary jun
ترا از دور می بوسم ب چشمی تر خدا حافظ

مرا باور نکردی می روم دیگر خدا حافظ

مرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم را

برو با دیگران ای بی وفا دلبر خدا حافظ
دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 15:59
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پسر : ضعیفـﮧ دلموטּ برات تنگ شده بود " اومدیم زیارتت ڪنیم!
دختر:تو باز گفتے ضعیفـﮧ ؟
پسر:خب منزل بگم چطوره ؟
دختر:وااااے از دست تو !!
پسر:باشـﮧ باشـﮧ ویڪتوریا خوبـﮧ ؟
دختر:اه اصلا باهات قهرم!!
پسر:باشـﮧ بابا " تو عزیز منے خوب شد؟ آشتے؟
دختر:آشتے " راستے گفتے دلت چے شده؟؟
پسر:دلم!؟ آها از دیشب تا حالا یڪم پیچ میده!!
دختر:واقعا ڪـﮧ!
پسر:خب چیـﮧ ؟ نمیگم مریضم اصلا " خوبـﮧ ؟
دختر:لوووووس!!
پسر:اے بابا ضعیفـﮧ اگـﮧ اینبار قهر ڪنے نازڪش ندارے ها!!
دختر:بازم گفت ایـטּ ڪلمه رو. . .!!
پسر:خب تقصیر خودتـﮧ میدونے اونایے رو ڪـﮧ دوست دارم اذیت میڪنم "
هے نقطه ضعف میدے دستم.
دختر:مـטּ از دست تو چیڪار کنم؟؟
پسر:شڪر خدا . . .! دلم پیچ میخورد چوטּ تو تب و تاب ملاقات تو بودم " لیلے قرטּ 21 مـטּ
دختر:چـﮧ دل قشنگے دارے تو چقد بـﮧ سادگے دلت حسودیم میشـﮧ
پسر:صفاے وجودت خانومم.
دختر:میدونے دلم تنگـﮧ براے اوטּ همـﮧ پیاده روے هاموטּ
براے سرڪ ڪشیدטּ تو مغازه ڪتاب فروشے و ورق زدטּ ڪتابها " براے بوے ڪاغذ
براے شونـﮧ بـﮧ شونـﮧ باهات راه رفتنو دیدטּ نگاه حسرت بار بقیـﮧ " آخـﮧ هیچ زنے مردے مثل مـטּ نداره.
پسر:میدونم میدونم منم دلم تنگـﮧ " براے دیدטּ آسموטּ تـــو چشماے تـُـ ،
براے بستنیهاے شاتوتے ڪـﮧ با هم میخوردیم
براے خونـﮧ اے ڪـﮧ توے خیال ساختـﮧ بودیم و مـטּ مردش بودم
دختر: یادتـﮧ همیشـﮧ بـﮧ مـטּ میگفتے خاتوטּ ؟
پسر:آره یادمـﮧ آخـﮧ تو منو یاد دخترهاے ابرو ڪموטּ قجرے مینداختے !!
دختر : ولے مـטּ ڪـﮧ بور بودم
پسر : باشـﮧ فرقے نمیڪنـﮧ .
دختر : آخ چـﮧ روزهایے بود دلم براے دستاے مردونت ڪـﮧ تو دستام گره میخورد تنگ شده مجنون مـטּ.
پسر:. . .
دختر:چت شد؟ چرا چیزے نمیگے ؟
پسر:. . .
دختر:نگاه ڪـטּ ببینم. . .!منو نگاه ڪـטּ .
پسر : . . .
دختر : الهے بمیرم چشات چرا نمناڪ شده ؟ الهے فدات بشم .
پسر : خدا نڪنـﮧ ( هق هق گریـﮧ )
دختر:چرا گریه میکنے؟!
پسر:چرا نڪنم؟ هــــآ ؟
دختر: مـטּ دوست ندارم مرد مـטּ گریـﮧ ڪنـﮧ .. جلوے ایـטּ همـﮧ" آدم بخند دیگـﮧ بخند زود باش
پسر:وقتے دستاتو ڪم دارم چطور بخندم ؟ ڪے اشڪامو ڪنار بزنـﮧ ڪـﮧ گریـﮧ نڪنم؟
دختر: اگـﮧ گریـﮧ ڪنے منم گریـﮧ میڪنما
پسر : باشـﮧ ... باشـﮧ .. تسلیم .. ولے نمیتونم بخندم .
دختر : آفریـטּ حالا بگو ببینم ڪادو ولنتایـטּ چے برام خریدے؟!
پسر : تو ڪـﮧ میدونے مـטּ از ایـטּ لوس بازیا خوشم نمیاد ولے امسال برات ڪادوے خوبے آوردم.
دختر : چے ؟ زود باش آب از لب و لوچه ام آویزوטּ شد
پسر : ....
دختر : بآز دوباره ساڪت شدے؟!
پسر : برات ڪادو ( هق هق گریـﮧ ) یڪ دستـﮧ گل گلایر !
یڪ شیشـﮧ گلاب
یڪ بغض طولانے آوردم
تڪ عروس گورستاטּ
5شنبه ها دیگـﮧ خیابونا بدوטּ تو صفایے نداره .
اینجا ڪنار خونـﮧ ے ابدیت میشینم و فاتحـﮧ میخونم
نـﮧ " اشڪ و فاتحـﮧ
نـﮧ " اشڪ ودلتنگے و فاتحـﮧ
نـﮧ " اشڪ و دلتنگے و فاتحـﮧ و خاطرات نـﮧ چنداטּ دور
اما نـﮧه ... خاتوטּ مـטּ و تو خیلے وقتـﮧ ڪـﮧ ...
آرام بخواب بانوے ڪوچ ڪرده ے مـטּ ...
دیگـﮧ نگراטּ قرص هاے نخوردم " لباس هاے اُتو نڪشیدم " صورت پف ڪرده ام از بیخوابیم نباش
نگراטּ خیره شدטּ مردم بـﮧ اشڪهاے مـטּ نباش
بعد از تو دیگه مرد نیستم اگـﮧ بخندم
2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 15:33
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




وقتے دو قلــ♥ــب برای یڪـدیگر بتپد…
هیچ فاصلـــ ــہ اے دور نیسـﭞ …
هیچ زمانے زیــــاد نیسـﭞ…
و هیچ عشـــ♥ـــق دیگرے نمے تواند
آن دو را از هم دور کند !

دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 14:24
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/5 - 23:39
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
داداشم میخواست تو یه شرکتی استخدام بشه رفت مصاحبه،فرداش زنگ زدن که بیا...

وقتی رفت یه کاغذ بهش دادن گفتن برو هشت هزار تومن واریز کن بیا...

داداشم خوشحال گفت: بابت مقدمات استخدام؟ :)

مدیره یه نیگا کرد بهش و گفت: نخیر بابت مقدمات خرید یه لنز ذره بین جدید برای درب ورودی که دیروز آدامستو موقع رفتن چسبوندی روش!!! دوربین فیلمتو گرفته الاغ :|

من :|
داداشم :|
دیدگاه  •   •   •  1393/05/4 - 16:50
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




فرصت شمار صحبت کزین دوراه منزل
چون بگذربم دیگر نتوان به هم رسیدن

دیدگاه  •   •   •  1393/05/4 - 15:45
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥






عجب صبری خدا دارد !! اگرمن جای او بودم
همان اول، که اول ظلم رامی دیدم از مخلوق بی وجدان‘جهان را باهمه زیبایی و زشتی ، به روی یکدگر ویرانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد ....



2 دیدگاه  •   •   •  1393/05/4 - 15:21
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دلم میخواد نصف شب بهش اس بدم بنویسم :هیچى!
اونم از خواب بپره جواب بده :چى هیچى؟
منم تا صبح صدتا جواب بهش بدم
هیچى نیس که جاى خنده هاتو واسم بگیره
هیچى نیس که مثه تو خوشحالم کنه
هیچى نمیتونه مثل تو بهم ارزش زندگى رو بفهمونه..
هیچى نیس که مثل تو بهم ارامش بده..
هیچى نیس که باهاش احساس خوشحالى کنم..
هیچى شب رو روزمو مثل تو برام شیرین نمیکنه
هیچى نمیخوام ناراحتت کنه...هیچى ارزش اون اشکاتونداره
هیچى نیس که باعث شه دوست نداشته باشم...
هیچى نیس که منو از تو دور کنه
هیچى نیس که از تو واسم مهمتر باشه
هیچى غیر از تو عشقم نیس...هیچى

هیچى همینجورى میخواستم از خواب بپرونمت...بگم
دوست دارمبگم ک همه زندگیمی...اما تو دیگه نیستی..هیچی..
دیدگاه  •   •   •  1393/05/4 - 13:47
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
از عجایب زنها اینه که :

مجتمع های تجاری رو طبقه به طبقه و مغازه به مغازه میگردن

بعد که از خرید میان برن خونه میگن :

“اووووه ماشین چقدر دوره” !!!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/04/30 - 15:50
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻣﻴﺪﻭﻧﻲ ﻛﺠﺎﻱ ﻛﻠﻮﭼﻪ ﺣﺎﻝ ﻣﻴﺪﻩ !؟

ﺍﻭﻧﺠﺎﺵ ﻛﻪ ﺍﻧﮕﺸﺘﺘﻮ ﻣﻴﻜﻨﻲ ﺗﻮ ﺩﻫﻨﺖ

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﻩ ﻟﺜﻪ ﺕ ﻛﻠﻮﭼﻪ ﺭﻭ ﻣﻴﻜﺸﻲ ﺑﻴﺮﻭﻥ

ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﻴﻜﻨﻲ ﺗﻮ ﺩﻫﻨﺖ!
دیدگاه  •   •   •  1393/04/26 - 14:57
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ