یافتن پست: #دور

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

گاهــی آدمـ دلــــشـــ مـیــخواهــد


کـفـــش هـاشـ را دربـیـــاورد


یــواشکیـ نوکـــ پـــا , نـوکــ پــا


از خـودشــ دور شــود


دور دور دور ........

دیدگاه  •   •   •  1392/09/4 - 19:09
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



اگر نیمی از لشگریانم ایرانی بودند تمام دنیا را فتح میکردم...

آدولف هیتلر:

اگر مهندسان اسلحه ساز من ایرانی بودند
صد سال قبل از تولدم نازی دارای بمب اتمی میشد.

پبامبر اعظم(ص):

روزی مردانی از سرزمین پارس به دور ترین نقطه ی علم خواهند رسید .

بن لادن:

اگر دنبال مردانی هستی که تا پای خونشان از عهدشان دفاع کنند
در سرزمین پارس به کاوش بپرداز .

اسکندر :

اگر روزی دیدی که فردی بخاطر کشورش حاضر شده تمام فرزندانش را قربانی کند.بدان که آن مرد اهل امپراطوری پارس است .

سلامتی همه ایرانیها


دیدگاه  •   •   •  1392/09/4 - 18:53
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



شجاع ترین خواهری که یک برادر می تواند داشته باشد



( شیرزنان تاریخ خود را بشناسید ، تاریخ خودتان ، ایران)

" این مطلب را به گوش همه برسایند "


بی شک او یکی دیگر از قهرمانان ملی تاریخ ایران است و افسوس که قرنهای زیادیست که فراموش شده یا بهتر بگویم اصلا شناخته نشده . "یوتاب " را میگویم ، او که همچون معنای نامش درخشنده و بی همتا بود . خواهر کوچکتر آریوبرزن آخرین سردار هخامنشی .

هنگامی که آریو برزن با سپاه اندکش شجاعانه در برابر سپاه عظیم اسکندر مقاومت کرد وحتی آنها را به عقب راند ، یوتاب خواهر او بجای اینکه گوشه ای بایستد و با گریه و زاری کشته شدن برادر و یارانش را در میدان نبرد ببینید ، لباس رزم در بر کرد ، شمشیر کشید و درکارزار جنگِ نابرابر در راه دفاع از میهن ، برادرش را در میدان نبرد تنها نگذاشت .


به گفته ی خودِ مورخین یونانی او آنچنان شجاعانه جنگید که تلاش سربازان مقدونی برای زنده به اسارت درآورن وی بی نتیجه ماند و آنها فقط شاهد تلفات بیشتر بودند .
این بانوی شجاع ایرانی تا جان در بدن داشت جنگید جنگید و باز هم جنگید و در نهایت در راه دفاع از میهن خود و در کنار برادر شجاعش ، در خون خود غلطید و روحش به ابدیتِ تاریخ میهنش پیوست.


اسکندر مقدونی چنان تحت تاثیر شجاعت این خواهر و برادر قرار گرفت که همانجا با احترام آنها را دفن نمود و حتی چوپان خائنی را که راه مخفی دور زدن سپاه آریو برزن را به آنها نشان داده بود ، همانجا کشت .


یوتاب ، شرمسارم از روی تو و برادرت به خاطر پدران و مادرانی که قرنها فراموشتان کردند و هنوز هم این فراموشی باعث شرمساری ماست .

یوتاب ، تو شجاعترین خواهری هستی که یک برادر در طول تاریخ داشته است .

تو همچون نام زیبایت ، درخشنده و بی مانندی و در قلب و یاد من میدرخشی .


روحت شاد و راهت پررهرو باد

(ای کاش ایرانیان.............................................. بگذریم)


منابع:
تاریخ هرودوت
..کتابخانه ی تاریخی (دیودوروس سیسیلی 100 سال پیش از میلاد)
..جغرافیای ملل (استرابون 50 سال پیش از میلاد)
مروج الذهب (مسعودی)
ایران از آغاز تا اسلام(گیرشمن)
تاریخ ایران(مشیرالدوله)
تاریخ ایران(سرپرسی سایکس)


دیدگاه  •   •   •  1392/09/4 - 18:41
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

ﺗﻮ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ، ﯾﻪ ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﮐﻨﺎﺭﻡ
ﮔﻔﺖ:
ﺷﻤﺎ ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﺪ ﭼﺠﻮﺭﯼ ﮔﻮﺵ ﺭﻭ ﺷﺴﺘﺸﻮ ﻣﯿﺪﻧﺪ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﮔﻔﺘﻢ : ﻋﺰﯾﺰﻡ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﮐﻪ ... ﮔﻮﺷﺘﻮ ﻣﯿﺒﺮﻧﺪ،ﺑﻌﺪ ﯾﮏ
ﺳﺎﻋﺖ ﻣﯿﺰﺍﺭﻧﺶ ﺗﻮ ﻭﺍﯾﺘﮑﺲ ... ﺑﻌﺪﺵ ﺑﺎ ﻧﺦ ﻭ ﺳﻮﺯﻥ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﯿﺪﻭﺯﻧﺵ :|
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺑﻐﺾ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﺵ ﺣﺪﻗﻪ ﺯﺩ ﻭ ﺁﻣﺎﺩﻩ
ﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺷﺪ ... ﺳﺮﯾﻊ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺻﺤﻨﻪ ﯼ
ﺟﻨﺎﯾﺖ ﺩﻭﺭ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﭘﺪﺭﺑﭽﻪ ﺳﺮ ﻧﺮﺳﻪ :|
ﺣﺎﻻ ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺍﻡ .... ﻧــﻪ !!
ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﻣﺮﯾﻀﻢ :| ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ :|

دیدگاه  •   •   •  1392/09/3 - 20:26
+3
محمد
محمد

مورد داشتیم که ﺑﭽﻪ ۶ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺁﻳﭙﺪ ﻣﻴﺨﻮﺍست
ﻣﻦ ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺁﺭﺯﻭﻡ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﺰﺍﺭﻩ
ﺩﺳﺘﮕﻴﺮﻩ ﭼﺮﺥ ﺧﻴﺎﻃﻴﺶ ﺭﻭ ﻳﻪ ﺩﻭﺭ ﺑﭽﺮﺧﻮﻧﻢ!!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/3 - 20:08
+3
محمد
محمد
.. مـــورد داشتـــیم ..:
..... پســــــره واسـه ثبــتـــ در گینـــس ..
...... عــاشــق کلیپــس دختــــره شـــده و قــــراه بــا هـــم ازدواج کنــن
........... و صیـــغه عقــدشـــون هــــم قـــــراره اون پــــســره کــه
. ابـــــــروهـــاشُ کمــــــــونـــی بـــــــرداشتـــه بخــــــــونــــه ....!!!
............... دوره ای شــــــده هـــــا..!!! (^ــــ^)
...........!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/3 - 20:05
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

بعضی از دور می درخشنـــد..

نزدیــــک که میشـــوی،

متـــوجـه میشی که . . .

یک شیشه ی شکسته بیشتر نیست و . .

درخشش او از دور،

به خاطر خرده شیشه های وجــودشــه ،

باید لگدی بهش زد تا از مسیر نــــور آفتــاب دور بشه و

چشمای دیگری رو به خودش خیـــره نکند

دیدگاه  •   •   •  1392/09/3 - 17:58
+2
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
چه بي تابانه ميخواهمش آنکه دوريش آزمون تلخ زنده به گوريست...
دیدگاه  •   •   •  1392/09/3 - 17:38
+2
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
امتحان آیین نامه داشتم سرهنگ پرسید : دور زدن کجا ممنوعه ؟ گفتم تو عالم رفاقت ، لبخند زد و گفت : پیاده شو قبولی

بفرست برای اونهایی که تو زندگیت با ارزشند “من که فرستادم”
دیدگاه  •   •   •  1392/09/3 - 13:36
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




کسی چه میداند !


شـایــد مــن هــزاران ســال عــاشــقـت بـوده ام ...


شـایـد دلـیـل آمـدن روحـم


در ایــن جـسـم خـاکـی و مـحـفـظـه ی مـدور این بود ...


کـــه یـــا تـــو آمـــده بـــودی ..


یـــا کـــه خـــدا بـــه مـــن قـــول آمـــدنـــت را داده بــــود !!!



♦♦♦ افشین احسن 4 بامداد 8 / 8 /92 ♦♦♦




دیدگاه  •   •   •  1392/09/2 - 18:39
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ