یافتن پست: #دوستم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پدر من سنندجی است
شناسنامه ام تهرانی است
بزرگ شده ی کرج هستم
در شیراز درس خوانده ام
مادرم لـــرستانی است
همسرم ملایری است
دوستم آملی است

من یک ایـــرانــیـــم.......:):x
دیدگاه  •   •   •  1392/07/15 - 16:28
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
می گفتی که دوستم داری

به اندازه ی تمام قطره های بارانی

که بر صورتت می ریزد!

و من نیز دوستت دارم

بدون توجه به چتری که....

روی سرت گرفته ای!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/14 - 17:11
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زنگ زدم به دوستم، گوشی روبرداشت شروع كردبه خوندن:چینه چینه دامنت توروجون مادرت...
گفتم چراداری میخونی!؟گفت خفه شوبذارآهنگ پیشوازم تموم شه بعد:lبعدازیه ساعت خوندن گفت:بییییییب بییییییب بععله بفرمایید!گفتم چراداشتی میخوندی؟میگه باباآهنگ پیشوازم بوددیگه كدشوپیدانكردم گفتم خودم بخونم بهتره^_^
من درتعجبم ایناچراثبت جهانی نمیشن...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/14 - 16:31
*elnaz* *
*elnaz* *
لطفَــا زیاد دوستم نداشته باش...!از آخرین باری که دوستم داشتند تاامروز بسیار سخت گذشت...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/12 - 13:45
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به دوستم زنگ زدم میگم ماشینم روشن نمیشه میگه استارت میزنی روشن نمیشه؟میگم پَـــ نَ پَــــ وقتی ازش خواهش میکنم روشن نمیشه
دیدگاه  •   •   •  1392/07/10 - 19:36
+2
xroyal54
xroyal54
تو دست در دست دیگری ….

من در حال نوازشِ دلی که سخت گرفته است از تو ….

مدام بر او تکرار می کنم که نترس عزیز دل…


آن دستها به هیچ کس وفا ندارند….


.....................********......................
از تو متنفرم حتی اگر اندازه تمام ستاره های آسمان هم دوستم داشته باشی

برایت آرزوی مرگ نمیکنم چون باید بمانی و خوشبختی من و بد بختی خود را ببینی . . .

منتظر آن روز هستم

مانند روزی که رفتی و گفتی دیگر باز نمی گردی
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 23:29
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
با دوستم رفتیم باغ وحش،جلوی قفسِ شیروایسادیم.
دوستم میگه:شیرِ؟ میگم:پَــــ نَپَــــ… گربه اس باباش
مرده ریش گذاشته!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 19:56
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چ دوستای باحالی دارم مااااااااااااااااااااا


دوستم داش یکی رو میزد،گفتم به خاطره من نزن
گفت خفه بابا،میام چنان میزنم تو رو هم که صدا بز بدی !!
از نفوذ و مورد علاقه بودنم در بین دوستام واقعا خوشحال شدم
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 18:51
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو مترو نشسته بودم، دلبندم اس ام اس داد بیا خونه دوستم تو فرمانیه، شامو اینجا دعوتیم... گذشت و حواسم به آهنگ پرت شد، یهو دیدم یکی داره میزنه به شونه هام، داداش شما مگه نمی خوای بری فرمانیه؟ اینجا ایستگاه قیطریه اس، باس پیاده شی . . .
هیچی دیگه، تشکر کردم و پیاده شدم
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 17:20
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خونه دوستم بودم بابام زنگ زده میگه تو که آمار یخچال رو داری بگو
.
.
.
.
.
.
.
.
.
چیا داریم که نخرم.
من{-60-}
دیدگاه  •   •   •  1392/07/5 - 18:09
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ