کاربران
کاربران
پست ها
گروه ها
پروژه
یافتن پست: #دوست
پست ها
کاربران
گروه ها
موضوعات
♥ نگار ♥
دوستای گلم سپاس بابت تحمل/پسندیدن و نظرای خوبی که گذاشتین
شب همگی خوب و اروم
دوستتون دارم
دیدگاه
0 جدید
•
•
•
1392/09/17 - 21:57
+8
♥ نگار ♥
در
بوووووووسه
چهارده سالش که بود
می نشست
تعداد شبهای را
که برای عشقش
بیدار مانده بود
می شمرد
بزرگتر که شد
می نشست
تعداد کام های را
که از لبان دوستانش
گرفته بود
می شمرد
ولی اکنون
چه بی احساس
می نشیند
تعداد تن های را
که لمس کرده
می شمارد
آری او بزرگتر شده
ولی کمی حیوان تر
#آزاد#
دیدگاه
0 جدید
•
•
•
1392/09/17 - 21:01
+5
♥ نگار ♥
در
اعترافای باحال
دوست خوب مثل لواشک میمونه.
یادشم که میکنی دهنت آب میوفته!
بیادتم لواشک
دیدگاه
0 جدید
•
•
•
1392/09/17 - 19:51
+3
♥ نگار ♥
با سلامتی تک تک دوستای گلم
دیدگاه
0 جدید
•
•
•
1392/09/17 - 19:47
+2
♥ نگار ♥
در
اعترافای باحال
پسره پست گذاشته؛ میخوام ماشین بخرم، جنسیس بهتره یا اسپورتیج؟!
.
.
.
.
.
کامنتایی که واسش گذاشتن:
دخترا؛
نازی: واسه منم میخری عشقم؟!
بهار: هیچ کدوم، دوستشون ندارم!
تینا: جووووووون سلیقت تو حلقم عجیجم!
غزاله: عزیزم بهتر از اینا برازندته
پسرا؛
رضا: چه گوهااااا!
محمد: تو پولت کجا بود آخه مرتیکه
سعید: باز خالی بستی تو!
علیرضا: بالاخره کار خودتو کردی گاو گوسفندارو فروختیا!
دیدگاه
0 جدید
•
•
•
1392/09/17 - 19:39
+3
♥ نگار ♥
حرکت زیبای یکی از دانش آموزان در مانور زلزله ...
وقتی دید دوستش ویلچر داره و نمی تونه بره زیر میز صندلی خودشو برداشت و روی دسته ویلچر قرار داد ...
دو تاشون پناه گرفتن...
درود بر تو بزرگ مرد ایرانی
دیدگاه
0 جدید
•
•
•
1392/09/17 - 19:32
+3
♥ نگار ♥
در
اعترافای باحال
مورد داشتیم پسره رو بعد بارون دوستاش نشناختن،
طفلی اون همه زحمت کشیده اسپری مو زده و کرم پودر و ریمل حالا مدل مو به کنار
دیدگاه
0 جدید
•
•
•
1392/09/17 - 19:28
+3
♥ نگار ♥
در
کافه تنهایی
جای من خالیست
من کجا گم کرده ام آهنگ باران را؟...
من کجا از مهربانی چشم پوشیدم؟....
می شود برگشت...
می شود برگشت و د ر خود جست وجویی داشت
در کجای کودک ده ساله در دلواپسی گم شد
در کجا دست من و سیمان گره خورده اند
می شود برگشت...
تا دبستان راه کوتاهیست
می شود از رد باران رفت
می شود با سادگی آمیخت
می شود کوچکتر از اینجا و اکنون شد
می شود کیفی فراهم کرد
دفتری را می شود پر کرد از آئینه و خورشید
در کتابی می شود روئیدن را تماشا کرد
من بهار دیگری را دوست می دارم
جای من خالیست
جای من در میز سوم در کنار پنجره خالیست
جای من در درس نقاشی
جای من در جمع کوکب ها
جای من در چشم های دفتر خورشید
جای من در لحظه های ناب
جای من در نمره های بیست
جای من در زندگی خالیست
می شود برگشت...
اشتیاق چشم هایم را تماشا کن
می شود در سردی سر شاخه های باغ جشن رویش بیافروزیم
دوستی را می شود پرسید
چشم ها را می شود آموخت
مهربانی کودکی تنهاست
مهربانی را بیاموزیم...
دیدگاه
0 جدید
•
•
•
1392/09/17 - 19:00
+3
♥ نگار ♥
در
اعترافای باحال
با دوستم رفته بودیم آبمیوه بخوریم
گفت : تو چی میخوری؟
گفتم : تخم شربتی!
برگشته به آبمیوه ایه میگه:
یه لیوان خاکشیر به من بده یه لیوان از این شربت تخمیا هم به رفیقم
)
دیدگاه
0 جدید
•
•
•
1392/09/17 - 15:41
+5
♥ نگار ♥
در
اعترافای باحال
یارو با دوستشو تو سرقت بانک میگیرن ، قاضی بهش میگه شما محاربین حکمتون اعدامه
طرف میگه یعنی چی ؟؟
قاضی میگه یعنی جنگ با خداااا !!!
یارو به رفیقش میگه: بی پدر نگفتم تیر هوایی نزن بفرما خورده به خداکو
دیدگاه
0 جدید
•
•
•
1392/09/17 - 15:39
+3
صفحات:
153
154
155
156
157
پست بیشتر
لطفا صبر کنید . . .
تفکیک
جستجو برای
نوع پست
لینکها
تصاویر
ویدئو ها
فایلها
نظرات
توسط
در گروه
تاریخ
از
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
01
02
03
04
05
06
07
08
09
10
11
12
2025
2024
2023
2022
2021
2020
2019
2018
2017
2016
2015
2014
2013
2012
2011
تا
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
01
02
03
04
05
06
07
08
09
10
11
12
2025
2024
2023
2022
2021
2020
2019
2018
2017
2016
2015
2014
2013
2012
2011