یافتن پست: #دکتر

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
الان یکی از دخترای اد لیستم استاتوس گذاشته:
دلم هوای دکتر بازی های قدیم رو کرده ))):
.
.
.
تو 5 دقیقه
951 تا دکتر عمومی
150 تا متخصص اطفال ...
93 تا رزیدنت
50 تا دکتر اطفال
و تعداد نا معلومی پرستار ||||||:
یهووووووو به وجود اووومده |:
تازه 5 تا پروفسور همون جا از کشورخارج شدن |: |: |:
من همین جا از این دختر خانوم ممنونم که با کارش جامعه ی پزشکی رو از بلاتکلیفی درآورد!!:|
دیدگاه  •   •   •  1392/07/14 - 16:40
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
شانس گوه ما رو میبینی ؟ تو بچگی با 100 تا دختر، دکتر بازی کردیم، الان آدرس هیچکدومشون رو نداریم، اما یه بار بچگی خونه همسایمون تو خودم شاشیدم، حالا دخترشون شده همکارم!  نشسته میز روبروم هر روز صبح بهم میگه چطوری شاشو !! {-33-}
دیدگاه  •   •   •  1392/07/13 - 18:25
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دکتر به بنده خدا گفت : زنت سکته ناقص کرده ! بنده خدا گفت : مرده شور برده هیچ کاریو کامل انجام نمیده
دیدگاه  •   •   •  1392/07/12 - 20:30
+6
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
معلم :میخواین چیکاره بشین؟؟؟؟
علی :میخوام خلبان بشم...
مریم :میخوام دکتر بشم...
مهدی :میخوام ادمین بشم...
سارا :میخوام یه مادر خوب بشم...!!!
حامد :میخوام به سارا کمک کنم {-33-}
دیدگاه  •   •   •  1392/07/11 - 16:45
+5
xroyal54
xroyal54
کــــاش در این شهر،دکتری پیدا می شد و

"تـــو" را برایم تجویز مــی کرد

تا که بـــاورت می شد

حـــال من

فقط با "تـــو" خوب مــی شود
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 23:38
+9
sara
sara
در CARLO
ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ، ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﯾﺾ میشدیم
ﻭﻓﺘﯽ ﺁﻗﺎ ﺩﮐﺘﺮﻩ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﮐﺠﺎﺕ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭه ؟ ﭼﺘﻪ ؟
ﺯﻝ ﻣﯽ ﺯﺩﯾﻢ به ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮﻥ … ﯾﺎﺩﺗﻮﻧﻪ ؟؟؟
ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﮕﻪ ﻣﺮیضیمون ﭼﯿﻪ ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ مامان می ﺳﭙﺮﺩﯾﻢ ﭼﻮﻥ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭﻣﻮﻥ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺭﺩﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ …
ﺣﺎﻻ میخوام ﺑﮕﻢ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺭﻭ ﯾﺎﺩتون ﻣﯿﺎﺩ ؟
ﺧﺐ حالا ﺗﻮ ﺟﻮوﻥ ﺷﺪﯼ ، ﺍﻭﻥ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻩ ! ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﻬﺶ ؛ ﺣﺎﻻ ﻭﻗﺘﺸﻪ ﺗﻮﺍَﻡ ﻣﺜﻞ ﺑﭽﮕﯽ ﻫﺎﺕ ﺍﮔﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ ﺣﺴﺶ ﮐﻨﯽ !
ﺣﺎﻻ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻩ ، ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺰﻧﻪ …
ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻬﺶ ﺑﺎﺷﻪ
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 11:50
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺷﻮﻫﺮ ﺁﯾﻨﺪﻡ :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻣﻦ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﺮﺩﯼ ﻣﯿﮕﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ
ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻭ ﺑﺎﺷﻌﻮﺭ ﺑﺎﺷﺪ ،
ﺷﻤﺎ ﺑﮕﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﺗﻮﻗﻊ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﯾﮏ دکتر
میلیاردر ﺍﺳﺖ؟
دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 19:31
+5
sara
sara
در CARLO
دوس دارم بدونم این خارجیا تو فیسبوک چی پست میزارن بدبختا! !
تو مملکتشون نه دکتر شریعتی دارند
نه [!] دارن
نه کوروش کبیر دارن
نه اختلاس دارن
نه دریاچه ارومیه دارن که خشک بشه
نه خلیج همیشه فارس
نه بندر همیشه عباس
نه ترک نه لر و رشتی سرش هی گوشزد کنن
خلاصه خیلی بیچاره هستن بدبختا....
خیلی خیلی .... :)))



دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 11:26
+4
saqar
saqar
در CARLO
چقدر اینجا خلوت شده یه روزی اینجا پر بود از بچه های باصفا که تا پست میذاشتی نخونده لایک میشد ولی الان هر کس واسه خودش گروه زده و بچه ها توی گروه خودشونن فقط .چقدر دلم گرفت یادش بخیر به محض اینکه آنلاین میشدی آرش {-31-}محمد مهدی {-17-}کارلو {-17-}دکتر عزیز {-17-}آسیه و بهاره  {-17-}سامان و....................آن بودن  یه زمانی همه جمع بودن توی گروه کارلو..........ای بابا انگار خاک مرده پاشیدن اینجا{-31-}{-31-}{-31-}
آخرین ویرایش توسط 28000 در [1392/07/1 - 15:34]
دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 15:29
+7
saeed
saeed



پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…
چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:
سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)
دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم…

دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 11:50
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ