یافتن پست: #دیدن

ronak
ronak
از یک عاشق شکست خورده پرسیدم: بزرگ ترین اشتباه؟ گفت عاشق شدن گفتم بزرگ ترین شکست؟ گفت شکست عشق گفتم بزرگترین درد؟ گفت از چشم معشوق افتادن گفتم بزرگترین غصه؟ گفت یک روز چشم های معشوق رو ندیدن گفتم بزرگترین ماتم؟ گفت در عزای معشوق نشستن گفتم قشنگ ترین عشق؟ گفت شیرین و فرهاد گفتم زیبا ترین لحظه؟ گفت در کنار معشوق بودن گفتم بزرگترین رویا؟ گفت به معشوق رسیدن پرسیدم بزرگترین ارزوت؟ اشک تو چشماش حلقه زدو با نگاهی سرد گفت: ( مرگ)
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 23:04
+4
ronak
ronak
بزار خیال کنم هنوز ترانه هامو می شنوی هنوز هوامو داری و هنوز صدامو می شنوی بزار خیال کنم هنوز یه لحظه از نیازتم اگه تموم قصمون هنوز ترانه سازتم بزار خیال کنم هنوز پر از تب و تاب منی روزا به فکر دیدنم شبا پر از خواب منی
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 22:47
+3
ebrahim
ebrahim
همه ﺗﻼﺷﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ، ﺍﻣﺎ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ ... ﭼﺎﺭﻟﯽ ﭼﺎﭘﻠﯿﻦ
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 00:29
+6
zahra
zahra
مشکل دنیا این است که احمق ها کاملا از خود یقین دارند و آن ها که داناترند پر از شک و تردیدند.....
دیدگاه  •   •   •  1390/10/29 - 20:31
+6
rAmin
rAmin
دو تا جوجه از بچگی عاشق هم بودند اما وقتی بزرگ شدند دیدن هر دوتا شون خروسن! (نتیجه اخلاقی؛ تا وقتی جوجه ای عاشق نشو){-5-}
دیدگاه  •   •   •  1390/10/29 - 00:44
+2
مهسا
مهسا
برای محبت هایی که عمیق اند، ندیدن و نبودن هرگز بهانه از یاد بردن نیست...
دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 22:07
+3
مهسا
مهسا
مثل کشیدن كبريت در باد دیدنت دشوار است من که به معجزه عشق ایمان دارم ميكشم اخرين دانه کبریتم را هر چه بادا باد..!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:57
+5
elahe
elahe
در تنهایی خود لحظه ها را برایت گریه کردم در بی کسیم برای تو که همه کسم بودی گریه کردم در حال خندیدن بودم که به یاد خنده های سرد و تلخت گریه کردم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:38
+2
مهسا
مهسا
عشق را دوست دارم اگه یه روز بغض گلوت رو فشرد بهت قول نمیدم که می خندومت ولی می تونم باهات گریه کنم. اگه یه روز نخواستی به حرفهام گوش بدی خبرم کن.قول می دم که خیلی ساکت باشم. اگه یه روز خواستی در بری بازم خبرم کن...قول نمی دم که ازت بخوام وایسی اما میتونم باهات بدوم. اما اگه یه روز سراغم رو گرفتیو خبری نشد...سریع به دیدنم بیا حتما بهت احتیاج دارم
1 دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:33
+4
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل درد آشنا دیوانه است می روم شاید فراموشت کنم با فراموشی هم آغوشت کنم می روم از رفتن من شاد باش از عذاب دیدنم آزادباش گر چه تو تنها تر از ما می روی آرزو دارم ولی عاشق شوی آرزو دارم بفهمی درد را تلخی بر خوردهای سرد را...
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ