♥ نگار ♥
چون پیام آوری
در قبیله ی دستانم
برانگیز
پیش از آن که
این همه احساس
این همه دیوانگی
این همه شیطنت های از سر دیوانگی
در سرمای دستانم جان سپارند
جوانمرگی شگون ندارد
در کافه تنهایی
گرمای دستانت راچون پیام آوری
در قبیله ی دستانم
برانگیز
پیش از آن که
این همه احساس
این همه دیوانگی
این همه شیطنت های از سر دیوانگی
در سرمای دستانم جان سپارند
جوانمرگی شگون ندارد