یافتن پست: #راه

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
دوش در حلقه ما قصر گیسوی تو بود

تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود

دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت

باز مشتاق کمان خانه ابروی تو بود

هم عقا الله صبا کز تو پیامی داد

ورنه در کس نرسیدم که از کوی تو بود

عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت

فتنه انگیز جهان غمزه جادوی تو بود

من سرگشته هم از اهل سلامت بودم

دام راهم شکن طره هندوی تو بود

بگشا بند قبا تا بگشاید دل من

که گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بود

به وفای تو که بر تربت حافظ بگذر

کز جهان می شد و در آرزوی روی تو بود
دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 10:43
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
سحر بابا دمی گفتم حدیث آرزومندی

خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی

دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است

بدین راه و روش می رو که با دلدار پیوندی

قلم را از آن نبود که سر عشق گوید باز

ورای حد تقدیر است شرح آرزومندی

الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور

پدر را باز پرس آخر کجا شد مهر فرزندی

جهان پیر رعنا را ترحم در حلیت نیست

ز مهر او چه می پرسی در او همت چه می بندی

همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی

دریغ آن سایه همت که برنا اهل افکندی

در این بازار اگر سوی است با درویش خرسند است

خدایا منعم گردان به درویشی و خرسندی

به شعر حافظ شیراز می رقصند و می نازند

سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

به خوبان دل مده حافظ ببین آن بی وفایی ها

که با خوار ز میان کردنند ترکان سمرقندی
دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 10:42
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
چراغ ماه

کعبه را گم کرده ام ای رهنمایان راه کو

تشنهی آگاهی ام دریا دل آگاه کو

خاطرم از قیل و قال این و آن آزرده شد

تا بیاسایم زمانی خلوت دلخواه کو

دیده نابینا و رهزن در پی و شب قیر گون

دشت ناهموار و من تنها دلیل راه کو

ناله ام در سینه ماند و استخوانم در گلو

تا خروش خفته را ز دل بر آرم چاه کو

تیغ بر سر خار در پا بر لبم مهر سکوت

بر گلویم پنجه ی دشمن مجال آه کو

حرف ایمان کفر و دل ها تیره مردم مست شرک

مرغ حق دارد فغان کای مشرکان الله کو

در چنین شامی نتابد کوکبی از روزنی

پیش پایم را نمی بینم چراغ ماه کو
دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 10:41
+5
be to che???!!
be to che???!!

تصوﺭ ﻛﻨﻴﻦ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺑﺮﻥ ﺟﺒﻬﻪ ﺟﻨﮓ:
ﻣﻬﺴﺎ ﺗﻔﻨﮓ ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮ ﻛﻦ؛ ﺑﺎﺷﻪ ﻳﻪﻟﺤﻈﻪ ﻭﺍﻳﺴﺎ ﻣﻮﻫﺎﻣﻮ ﺑﺒﻨﺪﻡ!
ﻧﻴﻠﻮ ﺧﺸﺎﺏ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﻴﺎﺭ؛ ﺃﻩ ﻳﻪﺳﻮﺳﻚ ﺩﺍﺭﻩ ﺭﻭ ﺧﺸﺎﺑﺎ ﺭﺍه ﻣﻴﺮﻩ!
ﺷﺒﻨﻢ؛ ﺍﻭﻥ ﭘﺴﺮﻩ ﺭﻭ ﺑﻜﺶ, ﻭﺍﻱ ﻧﻪﻧﻤﻴﺘﻮﻧﻢ ﺧﻮﻥﺑﺒﻴﻨﻢ!
ﺳﻮﺳﻦ ﻫﻔﺘﻴﺮﺍ ﺭﻭ ﭘﺮ ﻛﻦ ﺍﻩ ﺩﻳﺪﻳﻦﭼﯽ ﺷﺪ ﻧﺎﺧﻨﻢ ﺷﻜﺴﺖ!
ﻧﺎﺯﯼ ﻓﺮﺩﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﺧﻂﻣﻘﺪﻡ؛ ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﭼﯽ ﺑﭙﻮﺷﻢ؟ ... :))) خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ


دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 19:01
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من بودم و یک جاده...
من بودم و تنهایی
ناز خواب دیشب بود
گویا...که تو میآیی
ای مانده من و جاده
چون چشم نهم بر راه
چون آه کشم هر دم
از رنگ سیاه ...ماتم
تن پوش سیاه من
من را که به راه......دستی

دست نوشته های یاسی
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 17:56
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بستــــــــه راه نفســــــــم بغض و دلم شعلــــــــــه ور استـــ

چون یتیمــــــــی که به او

فحش پــــــــــــدر

داده کســـــــی ...

"اخوان ثالث"
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 17:15
+3
saman
saman
به بابام میگم اگه من یه روز سکته مغزی کردم، اعضا ی بدنم و اهدا کنین
برگشته میگه برو بابا تو مغزت کجا بود که بخواد سکته هم بکنه
به فکر یه راه دیگه باش:| 
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 16:52
+2
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
نه راه رفتنش هست نه راه پیش دارد ...


شاعرى که در نگاهت ایهام کشف کرده !
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 16:40
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
و عشق را

کنار تیرک راه بند

تازیانه می زنند

عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد...

روزگار غریبی است نازنین...

آنکه بر در می کوبد شباهنگام

به کشتن چراغ آمده است

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد...

(احمد شاملو)
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 16:24
+4
saman
saman
در CARLO
بهشت من خیلی دور نیست !
جایی است که تو دوست داشتن را مالکییت یک جسم نمیدانی !
جایی که 2 بال میدهی به کسی که همراه توست!
جایی که حق عشق ... عشق است...
حق خائن ... تنهایی...
حق محبت... دلدادگی...
حق اعتماد... صداقت....
حق من و تو ... یک عشق پاک...
حق همه ... آزادی...
می آیی دنیا را بهشت کنیم؟؟؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 16:03
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ