یافتن پست: #راه

yagmur
yagmur
http://upcity.ir/images2/53786291489464674120.jpg

%E3%83%8F%E3%83%BC%E3%83%88_%E5%8F%AF%E6آدمهایی هستنـد ک ِ آدمـ َند!

دستانتـآن را دَم به دقیقه میبوسند ُ بو میکشند

گاهی می آیند از دور نگآهتـآن میکنند ُ قربان صدقه راه رفتن تـان میروند

در خلوتـ دو نفری ِتـآن ولووم صدایشان را بالا میبرنـد ُ

تآ ته ِ نفسهایشان دیوآنه وار صدایتان میکنند ُ

دوستت دارم هایشآن را پشت سر هم تکرآر میکنند،

جلویتـ ناگهانی سبز میشوند تـا کمی ذوق ُ شوقت ـان را ببینند،

ک ِ یکـ هوو دستانتـان باز شود ُ جآنی بگیرید از هم...

از پشت سر دستانتـان را میگیرند ُ

سعی دارند مآندنتــآن را همیشگی کنند و قهر ها را پس بزنند ُ شمآ رآ دریابند

آدمهایی هستند ک ِ خستگی ـتآن را به جآن میخرند ُ

هیچ گآه منت ـی از سویشآن روی ِ سرتآن سنگینی نمیکنـد !

آدمهایی ک ِ کآر و زندگیشآن ، مآل ُ مقامشـآن ،

تنها داراییشآن دو جفتـ چشمآنتـان است ُ بـَس ! یا شاید دستانتـان ... !

شب ها سرشآن را روی ِ بالشت میگذارند ُ

صبح ها به اُمید ِ هوآی ِ دیدنتـآن چشمآنشان را به روی ِ دنیآ باز میکنند،

همین آدم ها هستند ک ِ نمآز عشق رآ ب ِ جآ می آورند

آدم هایی هستند ک ِ هرچه بنویسی ـشآن تمآم بشو نیستند ک ِ نیستند

این ها آدمهایی هستند ک ِ

با وجودشان عشق ، لبخنـد ، زندگـی ، مزه ی ِ
عسل به دهآنمــان میگیرد!%E3%83%8F%E3%83%BC%E3%83%88_%E5%8F%AF%E6




دیدگاه  •   •   •  1393/04/23 - 01:06
+3
yagmur
yagmur

غزل هایت را ناتمام گذاشتی


سازهایی که کوک نکردی


شمع هایی که روشن..


تو از کدام مسیر رفتی


که وزش باد را در شاخ و برگ درختان ندیدی؟


در سکوتت زنجره ها سر به آواز گذاشتند..


 


همه ی راه ها بن بستند


پنجره ای به این خیابان باز نمی شود


عابری نیست


تا بایستد گوشه ی دیواری و


ریگ رفته به کفشش را بتکاند..


 


با اشکهایم


بر سفید رود چشمانم خشکیده،


 نگاه می کنم به آسمان


که بی تو هم آبی ست


بر فراز بام


چیزی تا شب نمانده


شب


که ابتدای هر نرسیدنی ست...



jiisujcbyxju6pclezzq.jpg
دیدگاه  •   •   •  1393/04/22 - 23:58
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هروقت حوصله ندارم این همه صفحه رو ببندم و کامپیوترو خاموش کنم ،

کلید سه راهـی رو از پایین با پام فشار میدم

و خطاب به کامپیوتر میگم : فکر کن برق رفت !!

والا !! چه کاریه یه ساعت طولش میدین ?
دیدگاه  •   •   •  1393/04/21 - 16:51
+6
yagmur
yagmur

                               


         آنــــکه  آرام دل و راحـت جـان بــود کـجـاست ؟


         و آنــــکه درجان و تنم تاب و تب افزود کـجـاست ؟


         دلـبـری کـــــــرد و زپیشم سفری کـــــرد  بـرفـت


         او که کــــــرده بــه لـبم خـنده ی محدود کـجـاست ؟


         ما ز بـیـگـانـــــــــه هـمی خشت و جــــدا بـنهادیـم


         یــار دیـــریـنـه ی ما ایــــن ره و پـیـمود کـجـاست ؟


         هست او دردل مـن تـــا کــــــه شوم زنـــده بـگــور


         چـرخ ایـن عشق وچنین سرزده چـرخوند کـجـاست


         بـــی وفــــایـــــــی نـبـود در دل آن لـعـبـت پــــاک


         کـــــــــــرده راه دلـشو پــیـلـه ی مسدود کـجـــاست ؟

دیدگاه  •   •   •  1393/04/21 - 00:15
+2
yagmur
yagmur
رسم رفاقـــــــــــت اینه که
با رفیـــــق پیرشــــــــــــى
نه اینکه وســـــــــــط راه از رفیـــــق سیرشـــــــــــــى



دیدگاه  •   •   •  1393/04/20 - 14:55
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



سریع ترین راه برای عوض کردن شـــَـخــصــییـــَـت آدما

این است که بهشون بــیــش از حـــَــد تــــَــوجـــُــه کنی...



دیدگاه  •   •   •  1393/04/20 - 13:49
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پدر مسن همراه پسرش در اتوبوس نشسته بودند که کنار آنها یک زوج جوان بود. اتوبوس که حرکت کرد پسر 25ساله رو به پدرش کرد و گفت: ببین پدر درخت ها با ما حرکت میکنند!
زوج جوان کنجکاو شدند که جوان چرا اینطوریه. بعد از مدتی دوباره پسر رو به پدرش کردو گفت: پدر خانه هاهم با ما حرکت میکنند!
زوج جوان بسیار کنجکاو بودند که پسر دست خود را از پنجره بیرون برد و قطره ای باران رو دستش چکید. بعد رو به پدرش کردو گفت: پدر باران روی دست من چکید و پدر لبخندی به او زد!
زوج جوان که دیگر طاقت نداشتند رو به پدر کردندو گفتند: آیا پسر شما تازه بینایی خود را بدست اورده ؟؟؟
پدر گفت نه اون مال فیلماس! !!
پسر من واقعا اسکله :|=))
دیدگاه  •   •   •  1393/04/20 - 12:50
+1
yagmur
yagmur

با يک عالمه فاصله از خودم انتظار
دارم به تو برسم



 



من از اولش هم همه ی آرزو هايم محال
بودند



 



حالا می گويی چه کنم
؟



 



چه کنم که به تو که می رسم از دور
دوباره لجبازی اش گل نکند



 



به ساز کدامتان برقصم
؟



 



به ساز منطق اين همه
فاصله



 



يا قلب
لجبازم



 



یا تو يا من يا آرزوهايم
؟



 



من به هر حال دارم به بيراهه می
روم



 



همراهی ام که می
کنی



 



بيراهه به شاهراه
و



 



مرا به راه خودم که رها می
کنی



 



بيراهه به گمراه
ی 



ختم می
شود



 




دیدگاه  •   •   •  1393/04/20 - 02:32
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



عطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ..
امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ!
و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!
و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست…
و غمــت سـهم ِ مــن . . .!
دیدگاه  •   •   •  1393/04/19 - 16:40
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




دختر سر راهی که میگن اینجوریه؟ :|
فکر کنم اومدن بیرون غذا بخورن! :|

دیدگاه  •   •   •  1393/04/19 - 16:29
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ