دلم هوایت را کرده...
و تو
بازهم شرمنده اش میکنی
زیبای من
برای همه
پاییز بامهر شروع میشود
اماپاییززندگی من...
جایی شروع میشود که مهر تو تمام شود...

هیچکدام از ما نمیدانیم چقدر زمان در دنیا برایمان باقی مانده است.انچه که در انتها باقی می ماند .اعمال.خاطره های ب جا مانده.و احساسی است ک در دیگران ایجاد کرده اید.وانچه ک میخواهیدبجای بگذارید مردمی است کهمیشه شما را با عشق یاد کنند

می خواهم معنایِ دوست داشتن را... تازه کنم! دارد خاک می خورد زیرِ خروارها بی تفاوتی... دارد مچاله می شود. دارد می میرد. بیچاره مانده است، میانِ غرور و بدبینی و مسمومیتِ آدمها... دارد رنگ می بازد آنقدر که... بی حرمتش کرده اند! می خواهم آنقدر دوستت بدارم، تا مردم بپرسند از تو: این کارها چیست این دیوانه می کند ؟ و تو بگویی با خنده ای و شوقی: دارد برایم دیوانگی می کند... و دوست داشتن نامِ دیگرِ دیوانگی ست. دیوانه ی تنها یک نفر بودن... یک نفر چون تو... دیوانه ی شب تا سحر. گفتن و خندیدن و رقصیدن های

از شب پرسیدم چه بنویسم برای کسی که دوستم دارد؟
گفت :بگیر بخواب بابا کی تورو دوست داره آخه؟
هیچی دیگه همون یه ذره امیدمونم نا امید شد...

دوستت دارم هایت را ... به کسی نگو!
همه را نگه دار برای خودم !
.
.
.
.
من...
جانم را برای شنیدنشان کنار گذاشته ام...

خوشبختی داشتن کسی است که

بیشتر از خودش

تــــــو را بخواهد...

و

بیشتر از تو

هیچ نخواهد...

و

تـــــو

برایش تمام زندگی باشی