یافتن پست: #رفته

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



از روزهای رفته نگو

روزهای مانده را تعریف کن...
دیدگاه  •   •   •  1393/06/26 - 12:55
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



یه فک و فامیل داریم اصلا ازدواج غیر فامیلی تو کتشون نمیره !!

یعنی در این حد بگم که دو تا پدربزرگام با هم برادرن و دو تا مادربزرگامم خواهرن! یعنی مامان و بابای من هم دختر عمو

پسر عمو ان هم دختر خاله پسر خاله! ( واقعا من از همین تریبون خدارو شکر میکنم که سالمم ! ) این فقط یه گوششه

یکی از عمو هام با دختر عمش ازدواج کرد.. بعد داداشه اون ،یعنی پسر عمشون ، اومده با عمم ازدواج کرده.. یعنی الان

دختر عمم هم دختر عمه ی دختر عمومه هم دختر داییش! جدای از دختر عمو و پسر عموم که با هم ازدواج کردن و دختر خاله

و پسرخالمم که با هم ازدواج کردن ، یکی از پسر خاله هام اومده دختر عممو گرفته ! اینم یه گوشش.. یه طرف دیگه

داداشه یه زن عموم اومده با خواهر یه زن عموی دیگم ازدواج کرده..

همین قدرشو من بلدم.. بقیشو هرچی مامانم میگه نمیفهمم دیگه!!

یعنی فامیل شده گره کور!!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/25 - 20:18
+4
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

اگر ديدين مردى سينشو سپر کرده...سرشو بالا گرفته زبونشو در اورده...
تعجب نکنيد...
اتفاق مهمى نيوفتاده...
اصلا نگران نباشبد.
.
.
.
..


داره زيپ شلوارشو ميکشه بالا...
خخخخخخخخخخخخ
دیدگاه  •   •   •  1393/06/25 - 14:24
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
ﻳﻪ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺭﻓﺖ ﻛﻼﻧﺘﺮﻯ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﻤﺴﺮ ﮔﻢ ﺷﺪﻩﺍﺵ ﻓﺮﻡ ﭘﺮ
ﻛﻨﻪ ..
ﻣﻬﻨﺪﺱ : ﺯﻧﻢ ﺭﻓﺘﻪ ﺧﺮﻳﺪ ﻭﻟﻰ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺮﻧﮕﺸﺘﻪ ﺧﻮﻧﻪ !!
ﭘﻠﻴﺲ : ﻗﺪﺵ ﭼﻘﺪﻩ؟
ﻣﻬﻨﺪﺱ : ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺩﻗﺖ ﻧﻜﺮﺩﻡ !
ﭘﻠﻴﺲ : ﻻﻏﺮﻩ؟ ﭼﺎﻗﻪ؟
ﻣﻬﻨﺪﺱ : ﻳﻪ ﻛﻢ ﺷﺎﻳﺪ ﻻﻏﺮ … ﻳﺎﭼﺎﻕ !!
ﭘﻠﻴﺲ : ﺭﻧﮓ ﭼﺸﺎﺵ؟
ﻣﻬﻨﺪﺱ : ﺩﻗﻴﻘﺎً ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ !!
ﭘﻠﻴﺲ : ﺭﻧﮓ ﻣﻮﻫﺎﺵ؟
ﻣﻬﻨﺪﺱ : ﻭﺍﻻ … ﻫﻰ ﺭﻧﮓ ﻣﻴﻜﻨﻪ !!
ﭘﻠﻴﺲ : ﭼﻰ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ؟
ﻣﻬﻨﺪﺱ : ﭘﻴﺮﻫﻦ …!! ﻣﺎﻧﺘﻮ …!! ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ !!
ﭘﻠﻴﺲ : ﺑﺎ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ؟
ﻣﻬﻨﺪﺱ : ﺁﺭﻩ
ﭘﻠﻴﺲ : ﺍﺳﻢ، ﺭﻧﮓ ﻭ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﻣﺎﺷﻴﻦ،
ﻣﻬﻨﺪﺱ : ﻳﻪ AUDI ﻣﺸﻜﻰ A8، ﺑﺎ ﻣﻮﺗﻮﺭ V6 ، ﺣﺠﻢ 3000
ﺳﻮﭘﺮﺷﺎﺭﮊ ﺑﺎ 333 ﺍﺳﺐ ﺑﺨﺎﺭ ﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﺩﻭﺭ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﻭ ﺗﻴﭗ
ﺗﺮﻭﻧﻴﮏ ﻫﺸﺖ ﺳﺮﻋﺘﻪ ﺍﺗﻮﻣﺎﺗﻴﮏ ﺑﺎ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﻪ ﻣﺪ ﺩﺳﺘﻰ ﻭ
ﺗﻤﺎﻡ ﭼﺮﺍﻏﻬﺎﺵ ﻓﻮﻝ LED ﺑﺎ ﺩﻳﻮﺩﻫﺎﻯ ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻧﻮﺭ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻤﺎﻡ
ﻓﺎﻧﻜﺸﻨﻬﺎﺵ ﻭ……
ﻳﻪ ﺧﺮﺍﺵ ﺧﻴﻠﻰ ﻛﻮﭼﻮﻟﻮ ﻫﻢ ﺭﻭﻯ ﺩﺭ ﺟﻠﻮﻳﻰ ﺳﻤﺖ ﺷﺎﮔﺮﺩ …
) ﻣﻬﻨﺪﺱ ! ﺑﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪ ﺯﺩ ﺯﻳﺮ ﮔﺮﻳﻪ (…!!
ﭘﻠﻴﺲ (ﻣﺘﺎﺛﺮ): ﮔﺮﻳﻪ ﻧﻜﻨﻴﻦ ! ﻣﺎ ﻣﺎﺷﻴﻨﺘﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﭘﻴﺪﺍ
ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ!!!!! :|
مردها همچین موجودات با ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ هستند ....!!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/25 - 13:44
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
خون شهدا را آن فــ ــــ ــاحـــ ــ شــ ــــ ــــه خیابانی پایمال نمی کند!
خون شهدا را آن تارک الصلات پایمال نمی کند!
خون شهدا را آن روزه خور پایمال نمی کند!!
خون شهدا را مو و لباس آن جوان پایمال نمی کند!
خون شهدا را روسری افتاده آن دخترک پایمال نمیکند..
خون شهدا را حاجی هایی پایمال میکنند که مکه رفتن شان
از انگشتان دست فراتر رفته است،
اما ناموسشان محتاج لقمه نان شب شان هستند!
آنانی که صداقت را فقط به دوش میکشند
اما همچون نقل و نبــــــات دروغ می گویند!!
کسانی که در حق این ملت جفا کرده اند
آنانی که میلیارد میلیارد به جیب می زنند
و بودجه ای برای کار من و توی جوان نیست!
آنانی که کارشان با پارتی بازی سه سوته به انجام می رسد
و من و تو سال هـــــــــا با دهان بسته فقـــــــط صبر !
ریاکارانی پایمال می کنند که از شریعت و اسلام و شهدا
فقط حرافی های معمول را یاد گرفته اند!!
آآآآآهـــــــــای
اندکی شبیه حرف هایت باش!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/25 - 13:39
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



ساندویچ مرغ کباب‌شده

وعده غذایی: ناهار شام
زمان پخت : 20 دقیقه
نوع غذا: پیتزا و ساندویچ
زمان آماده سازی مواد: 15دقیقه

مناسب برای 6 نفر :
سس سویا : 3 قاشق غذاخوری
آبلیموی تازه : 3 قاشق غذاخوری
سینۀ مرغ بدون پوست و استخوان : 3 عدد
پیاز قرمز نازک حلقه‌حلقه شده : یک عدد بزرگ
نان پیتا : 6 عدد
کاهوی خردشده : نصف یک دسته
زیتون سیاه : 300 گرم
جوانۀ گندم و نمک و فلفل سیاه تازه : به مقدار لازم
سیر ریز‌شده : یک حبه
آویشن خشک‌شده : 2 قاشق چایخوری
گوجه‌فرنگی خرد‌شده : 2 عدد کوچک
روغن زیتون : 1/4 پیمانه
پنیر فتا خردشده : یک پیمانه

مواد لازم برای سس ماست:
روغن زیتون : یک قاشق غذا‌خوری
گردوی خردشده : 1/4 پیمانه
سیر خردشده : یک حبه
ماست ساده :یک پیمانه

یک ساندویچ ساده, با طعمی اشتها برانگیز
سینه های مرغ را می‌شوییم و خشک می‌کنیم. 3 قاشق غذا خوری آبلیمو، سس سویا، سیر و 1 قاشق چایخوری آویشن را در یک ظرف شیشه‌ای با هم مخلوط می‌کنیم.
مرغ ها را اضافه کرده و آنها را برمی‌گردانیم تا این مایع تمام سطح مرغ را بپوشاند و روی آن سلفون می‌کشیم. می‌گذاریم 30 دقیقه در دمای اتاق بماند.
گوجه‌فرنگی‌ها و پنیر فتا را در یک ظرف کوچک مخلوط می‌کنیم. 2 قاشق غذاخوری آبلیمو و روغن زیتون و 1 قاشق باقی مانده آویشن را به آن اضافه می‌کنیم و هم می‌زنیم تا با هم مخلوط شوند. می‌گذاریم نیم ساعت در دمای اتاق بماند.

سس ماست:
در یک ظرف کوچک ماست، سیر، گردو و روغن زیتون را با همزن می‌زنیم، در آن را می‌گذاریم و تا زمانی که از آن استفاده کنیم، می‌گذاریم در یخچال بماند. گریل را روی شعلۀ متوسط قرار می‌دهیم. روغن‌زیتون را روی سبد گریل اسپری می‌کنیم.
سینه‌های مرغ را 8 تا 10 دقیقه گریل می‌کنیم، به اندازه‌ای که رنگ صورتی در ضخیم‌ترین قسمت آن دیده نشود. حلقه‌های پیاز را روی سبد گریل پخش می‌کنیم و در حالی که مرغ دارد می‌پزد آنها را کباب می‌کنیم.
سبد گریل را بطور مرتب برمی‌گردانیم. حلقه‌های پیاز باید تیره شوند که 8 تا 10 دقیقه طول می‌کشد. وقتی مرغ و پیاز پخته شد، هر طرف نان پیتا را 2 دقیقه روی گریل قرار می‌دهیم. مرغ را به قطعات بسیار نازک می‌بریم.
در زمان سرو کردن غذا، تمامی مواد لازم را سر سفره بیاورید و بگذارید هر کس خودش ساندویچ‌اش را درست کند. هر یک از نان‌های پیتا را دو نیم ‌کنید. برای درست کردن ساندویچ چند تکه از مرغ کباب‌شده، 3 تا 4 حلقه از پیاز، یک قاشق غذا خوری مخلوط گوجه فرنگی و پنیر فتا، کاهو، زیتون سیاه (آب گرفته، نصف کنید و هسته آن را در بیاورید)، روغن زیتون را روی نان قرار ‌دهید. روی آن سس ماست و مقداری جوانۀ گندم، نمک و فلفل بریزید. کناره‌های نان را تا ‌کنید و میل بفرمایید.
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 21:43
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







♥•٠·˙
مجری : کجا بودی پسر عمه؟
پسرعمه: رفته بودم کتابخونه که درسامو بخونم دیگه!
مجری: کتابخونه بودی یا استخر؟
پسرعمه: کتابخونه
مجری: پس چرا مایو پاته؟
پسرعمه: آخه میخواستم غرق درس خوندن شم!
مجری: میدونی وقتی دروغ میگی دماغت دراز میشه؟
پسرعمه: فدای سرت،خواستم برم دانشگاه عملش میکنم!
مجری: ینی پینوکیو آخرش آدم شد تو نشدی!
پسرعمه: اون یه فرشته مهربون پیشش بود انگیزه داشت، من بدبخت دارم با گاو و گوسفند زندگی میکنم، همینی که هستم هم از سرتون زیاده!






دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 20:16
+4
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
جالب‌ترین خصوصیات بشر تناقض است!
به شدت عجله داریم بـــــزرگ شـــــویم،
و بعد دلمان برای کودکی از دست رفته‌مان تنگ می‌شود.
برای پول در آوردن خودمان را مریض می‌کنیم،
بعد تمام پولمان را خرج می‌کنیم تا دوباره سالم شویم.
طوری زندگی می‌کنیم که انگار هرگز نمی‌میریم،
و طوری می‌میریم که انگار هرگز زندگی نکرده‌ایم ... !
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 20:14
+2
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﯾﺎﺭﻭﺭﻓﺘﻪ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﻋﮑﺲ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ , ﻧﻮﺷﺘﻩ ﻣﻨﻮ
ﻣﺎﺷﯿﻨﻪ ﺟﺪﯾﺪﻡ ...!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﺯﺩﯼ ﺩﺭ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻨﺪﻩ ﺧﺪﺍ ﺍﻻﻥ ﺯﻧﺪﺍﻧﻪ
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 18:51
+4
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
فکر کن رفتی حموم
.
.
.
حولت یادت رفته!
.
.
.
داد می زنی: یکی حوله منو از رو تختم بده...
.
.
.
در یکم باز میشه یه دستی حوله رو میده بهت...
.
.
.
می گیری، تشکر می کنی... خودتو خشک می کنی... لباس می پوشی...
.
.
.
دستتو که میذاری رو دستگیره درو باز کنی بیای بیرون یادت میفته همه مسافرتن و تو توخونه تنها بودی...!!!
.
حستو بگوووووووو
1 دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 18:45
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ