یافتن پست: #رفته

ملچ مولوچ
ملچ مولوچ
بهاره با ننش در رختخواب
درد دل مي کرد با چشمي پر آب{-31-}

گفت:ننه حالم اصلا خوب نيست
زندگي از بهر من مطلوب نيست

گو چه خاکي را بريزم بر سرم؟
روي دستت باد کردم مادرم!

سن من از بيست وسه افزون شد
دل ميان سينه غرق خون شد

هيچ کس مجنون اين ليلا نشد
شوهري از بهر من پيدا نشد

غم ميان سينه شد انباشته
بوي ترشي خانه را برداشته!

ننش چون حرف دخترش را شنفت
خنده بر لب آمدش آهسته گفت:{-11-}

دخترم بخت تو هم وا مي شود
غنچه ي عشقت شکوفا مي شود

غصه ها را از وجودت دور کن
اين همه شوهر يکي را تور کن!

گفت دختر ننه جون من!
اي رفيق مهربان و خوب من!

گفته ام با دوستانم بارها
من بدم مي آيد از اين کارها

در خيابان يا ميان کوچه ها
سر به زير و با وقارم هر کجا

کي نگاهي مي کنم بر يک پسر
مغز يابو خورده ام يا مغز خر!؟

غير از آن روزي که گشتم همسفر
با رامين و احسان و مهدي وايضا صفر

با چهارتاشان رفته بودم سينما
بگذريم از مابقي ماجرا!

يک سري هم صحبت ممد شدم
او خرم کرد آخرش عاشق شدم{-41-}

يکي دو ماهي يار من بود و پريد
قلب من از عشق او خيري نديد

اقاحامد هم
يک زماني عاشق من شد،بله{-33-} {-18-}

ولي بعد امير يار من عرفان بود
البته وسواسي وحساس بود

بعد ازآن وسواسي پر ادعا
شد رفيقم خان داداش تيام{-26-}

بعد او هم عاشق ميلاد شدم{-14-}
بعد ميلاد عاشق مجي شدم

بعد مجي عاشق شاهين شدم
بعد شاهين عاشق مجيد شدم

ننش آمد ميان حرف او
گفت: ساکت شو دگر اي فتنه جو!{-5-}

گرچه من هم در زمان دختري
روز و شب بودم به فکر شوهري

ليک جز آن که تو را باشد پدربزرگ
دل نمي دادم به هرکس اينقدر

خاک عالم بر سرت ،خيلي بدي
واقعا که پوز ننه را زدي
{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}
آخرین ویرایش توسط malachmoloch در [1392/04/23 - 23:52]
2 دیدگاه  •   •   •  1392/04/22 - 20:20
+9
-1
reyhan 70
reyhan 70
شما که سواد داری، لیسانس داری، روزنامه خونی

با بزرگون میشینی، حرف میزنی، همه چی میدونی

شما که کلت پره، معلم مردم گنگی

واسه هرچی میگن جواب داری، درنمی مونی

بگو از چیه که من دلم گرفته؟ راه میرم دلم گرفته، می شینم دلم گرفته، گریه میکنم، میخندم، پا میشم، دلم گرفته....





خو بگو دیگه  <img src=(" title=":((" />
دیدگاه  •   •   •  1392/04/22 - 19:36
+8
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
برای فهمیدن ارزش ده سال : از زوج های تازه طلاق گرفته بپرس
برای فهمیدن ارزش چهار سال : از فارغ التحصیل دانشگاه بپرس .
برای فهمیدن ارزش یک سال : از دانش آموزی که در امتحانات آخر سال رد شده بپرس .
برای فهمیدن ارزش نه ماه : از مادری که نوزاد مرده به دنیا آورده بپرس.
برای فهمیدن ارزش یک ماه : از مادری که نوزاد زود رس به دنیا آورده بپرس .
برای فهمیدن ارزش یک هفته : از سر دبیر یک روزنامه هفتگی بپرس.
بری فهمیدن ارزش یک ساعت : از عشاقی که در انتظار یکدیگر به سر می برند بپرس .
برای فهمیدن ارزش یک دقیقه : از شخصی که قطار ، اتوبوس یا هواپیما را از دست داده است بپرس .
برای فهمیدن ارزش یک ثانیه : از باز مانده یک تصادف بپرس .
برای فهمیدن ارزش یک دهم ثانیه : از شخصی که در المپیک مدال نقره آورده بپرس .
برای فهمیدن ارزش یک دوست : از کسی که آن را از دست داده بپرس
دیدگاه  •   •   •  1392/04/22 - 11:03
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
@arash_tavanaei
دوست عزیزم آرش توانایی لطف کرد با اسرار من به سایت برگشت ...
با اینکه آرش از ایران رفته و خیلی سرش شلوغه ، بخاطر لطفی که به بیاتویونی و کاربراش داره دوباره برگشت تا بیاتویونی رو گسترش بده ...
ممنونیم ازت آرش {-35-} {-41-}
2 دیدگاه  •   •   •  1392/04/22 - 00:31
+10
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
هی
من که چیز زیادی از نمیخواستم
نه ...
نه ...
نه حتی ...
تنها دو گوشت را میخواستم...
تا تنهاییم را با کلماتم
با قسمت کنم!!!
حالا ببین...
نگاهش کن!!!
جای خالیت را که گرفته ، ...
در آغوشم می گیرد
صورتم را می بوسد...
موهایم را نوازش می کند...!
می ترسم
آن کسی که بازی را باخته
باشی
نه ...!!
:(
آخرین ویرایش توسط mamad-rize در [1392/04/21 - 15:09]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/21 - 15:08
+9
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO

گوشی رو بر عکس گرفته
آخرین ویرایش توسط mamad-rize در [1392/04/21 - 14:24]
4 دیدگاه  •   •   •  1392/04/21 - 14:22
+8
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
گر توانی از محبت حلقه در گوشم کنی / حیف باشد که مرا چون شمع خاموشم کنی / من که از یاد تمام آشنایان رفته ام / وای بر من گر تو هم روزی فراموشم کنی
دیدگاه  •   •   •  1392/04/21 - 11:00
+6
alireza
alireza
خدایا: هرگز نگویمت که بیا دستم بگیر

عمریست گرفته ای مبادا رها کنی
دیدگاه  •   •   •  1392/04/21 - 02:39
+14
binam
binam
دخترعموم واسش خواستگار پیدا شده اونم 2تا
مامانش رفته به عموم میگه
واسه دخترمون خواستگار میخواد بیاد!
عموم اصن نپرسید کی هست از کجاست؟
یدفه برگشت گفت
فعلا که ماه رمضونه نیستیم داریم میریم مهمونی خدا
باشه بعد از عید فطر
من :|
دختر عموم :(
زن عمو {-36-}
عموم{-26-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/21 - 00:59
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
این مردهای غمگین نازنین
این نوشته از وبلاگ خانمی به نام الهام برداشت شده، به نظرم خیلی جالبه و از یک خانم بعید!
یک وقت هایی فکر میکنم مرد بودن چقدر می تواند غمگین باشد. هیچ کس از دنیای مردانه ...نمی گوید. هیچ کس از حقوق مردان دفاع نمیکند. هیچ انجمنی با پسوند «... مردان» خاص نمیشود. مرد ها نمادی مثل رنگ صورتی ندارند. این روزها همه یک بلند گو دست گرفته اند و از حقوق و دردها و دنیای زنان می گویند. در حالی که حق و درد و دنیای هر زنی یکی از همین مردها است. یکی از همین مردهایی که دوستمان دارند. وقتی میخواهند حرف خاصی بزنند هول می شوند. حتی همان مرد هایی که دوستمان داشتند ولی رفتند...
یکی از همین مرد های همیشه خسته. از همین هایی که از 18 سالگی دویدن را شروع میکنند. و مدام باید عقب باشند. مدام باید حرص رسیدن به چیزی را بخورند. سربازی، کار، در آمد، تحصیل... همه از مرد ها همه توقعی دارند. باید تحصیل کرده باشند. پولدار، خوشتیپ، قد بلند، خوش اخلاق، قوی... و خدا نکند یکی از اینها نباشند
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 17:46
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ