یافتن پست: #رفته

نیوشا
نیوشا
تو رفته‌ای


و من از تنهایی کَکَ‌م هم نمی‌گزد دیگر! ...


حالا باز هم بگو دروغ گفتن بلد نیستی
دیدگاه  •   •   •  1390/11/23 - 00:02
+5
مهسا
مهسا
يه جوك بي مزه ميگم حال كنيم . خودم اينو خوندم ، تا يه ربع اشك مي ريختم !!!! . . . . . . . . . . . . . . . . . يه روز يه لامپ ميره تو سرزمين گلابي ها ، ادعاي پيغمبري ميكنه .....!!!!{-15-}
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/22 - 22:41
+4
مهسا
مهسا
تهرانيه توحج پرده كعبه روگرفته بودميگفت خداياتوبه ديگه واسه تركاجوك نميسازم.تركه زدبه شونش گفت داداش قبله كدوم طرفه؟!تهرانيه دادميزنه خداياخاطره كه ميتونم تعريف كنم{-7-}
2 دیدگاه  •   •   •  1390/11/22 - 19:52
+4
sasan pool
sasan pool
پیش فرض پاسخ : حالتو با شعر وصف کن

از دست‌هایمان بیرون رفته‌ایم
از چشم‌هایمان
و همه‌چیزِ این خاك را كاویده‌ایم:
ــ ما به‌همراهِ آب و باد و خاك و آتش
تبعیدِ‌ این سیاره شده‌ایم
و این‌جا
زیباترین جا
برای تنهایي‌ست.
كسی در من همه‌چیز را خواب می‌بیند.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/22 - 15:17
+1
ebrahim
ebrahim
دختر هفت ساله: این اتفاق تاسف بار در محله ی جردن رخ داده
5 دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 23:33
+4
مهسا
مهسا
سرِ قرارهای عاشقانه‌ات

هیچوقت به‌وقت نرسیدم

سال‌هاست ساعتم خواب رفته است

روی زنگِ تنهایی!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 22:33
+5
?
?
حیف نون رفته بوده تئاتر، دوستش ازش می پرسه: چطور بود؟
حیف نون میگه: خوب بود، ولی آخرش رو نفهمیدم چی شد. قست اول که تموم شد یک پلاکارد نشون دادن که نوشته بود: “پرده دوم، دو سال بعد”
من دیگه حوصله نداشتم دو سال صبر کنم اومدم بیرون!
{-7-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 20:42
+4
مهسا
مهسا
چشمام خیس اشک

نه... نه! گريه نمي کنم يه چيزي رفته توي چشمم!!!

به گمانم ... يه خاطره است
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 16:39
+4
ronak
ronak
عاشقانه تر از این نیست
که در واپسین لحظات باورم
از بودن تو
باور نکنم
که رفته ای
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 16:38
+5
مهسا
مهسا
انگار قرار نیست با تو بی حساب شوم

سالهاست که رفته ای

اما...

هنوز هم اشکهایم

دارند حساب دیدنت را

با چشم هایم صاف می کنند...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 16:33
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ