یافتن پست: #رفته

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

ﻃﺮﻑ ﺭﻓﺘﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ

ﺑﺎﺑﺎﯼ ﻋﺮﻭﺱ ﺑﺎ ﻟﭗ ﺗﺎﭖ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻣﯽ ﮔﻪ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﻥ، ﻣﻦ

ﺍﻫﻞ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﻣﺤﻠﯽ ﻭ ﺍﯾﻨﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ،

ﯾﻮﺯﺭ ﭘﺴﻮﺭﺩ

ﻓ ﯿ ﺴ ﺒ ﻮﮐ ﺖ ﺭﻭ ﺑﺰﻥ

|:

عجب پدر کار کشته ای بووووووده =))))))

دیدگاه  •   •   •  1393/02/18 - 20:50
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺣﻮﺻﻠﻢ ﺳﺮ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ۱۱۸
ﮔﻔﺘﻢ :ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ ﺭﻭ ﻟﻄﻒﮐﻨﯿد
ﺍﻭﻧﻢ ﯾﻪ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺩﺍﺩ
ﺁﻗﺎ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺯﻧﮕﯿﺪﯾﻢ
ﯾﮑﯽ ﻭﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﻔﺖ ﺗﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥﻓﺎﺭﺍﺑﯽ ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ؟
دیدگاه  •   •   •  1393/02/18 - 16:36
+4
-1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



با تشکر از صدا و سیما برای پخش سریال کره ای " امپراطور آهن"
.
.
.
.
خیلی وقت بود قیمت جینسینگ و برده و آهن توی جوسیون، از دستم در رفته بود!




دیدگاه  •   •   •  1393/02/17 - 19:22
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

{ شکلات }

با یه شکلات شروع شد ؛
من یه شکلات گذاشتم تو دستش ؛
اونم یه شکلات گذاشت تو دستم
من بچه بودم ؛ اونم بچه بود ؛ سرمو بالا کردم سرشو بالا کرد ؛
دید که منو میشناسه .
خندیدم ؛ گفت : دوستیم ؟ گفتم : دوست ؛ دوست ؛ گفت : تا کجا ؟
گفتم : دوستی که تا نداره
گفت : تا مرگ ؛ خندیدم ؛ گفتم : من که گفتم تا نداره ؛
گفت : باشه ؛ تا پس از مرگ ؛
گفتم : نه ؛ نه ؛ نه ؛ نه ؛ تا نداره ؛
گفت : قبول ؛ تا اون جایی که همه دوباره زنده میشن ؛ یعنی زندگی پس از مرگ ؛
بازم با هم دوستیم ؛ تا بهشت تا جهنم تا هر جا که باشه با هم دوستیم ؟
خندیدم ؛ گفتم :تو تا هر جا دلت خواست تا بکش ؛ از سر این دنیا تا سر اون دنیا ؛
اما من اصلا براش تا نمیزارم
نگاهم کرد ؛ نگاهش کردم ؛ باور نمیکرد ؛
میدونستم اون میخواست حتما دوستیمون تا داشته باشه ؛ دوستی بدون تا رو نمیفهمید .. گفت : بیا برای دوستیمون یه نشونه بزاریم ؛
گفتم : باشه تو بزار ؛
گفت : شکلات ؛ هر بار همدیگرو می بینیم یه شکلات مال تو ؛ یکی هم مال من باشه
گفتم : باشه ؛ .... هر بار یه شکلات میزاشتم تو دستش ؛
اونم یه شکلات میزاشت تو دست من
باز همدیگرو نگاه میکردیم یعنی دوستیم ؛ دوست ؛ دوست ...
من تندی شکلاتمو باز میکردم میزاشتم تو دهنمو تند تند میمکیدم
میگفت شکمو ؛ تو دوست شکمو من هستی ؛
و شکلاتشو میزاشت تو یه صندوقچه کوچولو خوشگل ؛
میگفتم : بخورش ؛
میگفت تموم میشه ؛ میخوام تموم نشه برای همیشه بمونه ؛
صندوقچه پر از شکلات شده بود ؛ هیچ کدومشو نمیخورد ؛
ولی من همشو خورده بودم
گفتم ؛ اگه یه روز شکلاتاتو مورچه ها بخورن ؟
گفت : مواظبشون هستم ؛ میگفت : میخوام نگهشون دارم تا موقعی که دوست هستیم ...
من شکلاتمو میزاشتم تو دهنم میگفتم : نه ؛ نه ؛ نه ؛ تا نداره دوستی که تا نداره ..
یکسال ، دوسال ؛ سه سال ؛ چهار سال ؛ هفت سال ؛ بیست سال شد
اون بزرگ شد ؛ منم بزرگ شدم ؛ من همه شکلاتامو خوردم ؛ اون همه شکلاتاشو نگهداشته ؛
اون اومده بود تا امشب خداحافظی کنه ؛ میخواد بره ؛ اون دور دورا ؛
میگه : میرم اما زود بر میگردم ؛
من که میدونم میره بر نمی گرده ؛ یادش رفت شکلات به من بده ؛ من که یادم نرفته بود
یه شکلات گذاشتم کف دستش ؛ این برای خوردنه ؛ یه شکلاتم گذاشتم کف اون دستش
این آخرین شکلات برای صندوق کوچیکت ؛
یادش رفته بود صندوقی داره برای شکلاتاش ؛ هر دو تا رو خورد ؛ خندیدم ؛ میدونستم دوستی مون تا نداره ؛ اما دوستی اون تا داره مثل همیشه
خوب شد همه شکلاتامو خوردم ؛ اما اون هیچ کدومشو نخورده ؛
حالا با یه صندوق پر شکلات های نخورده چی کار میکنه ؟؟

دیدگاه  •   •   •  1393/02/17 - 18:42
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



بذار ببینم… تیغ تو پام رفته ! :(




2 دیدگاه  •   •   •  1393/02/17 - 18:03
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هعی دلــــــــــــــــــــــم
چه بد گرفته
3 دیدگاه  •   •   •  1393/02/13 - 22:05
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیروز داشتم پنجره را توری میزدم كه پشه نیاد تو اطاقم. دیدم یه پشه فیگور گرفته و از دور برام خط و نشان میكشه منم محترمانه توری را جمع كردم تازه یه پلكارد هم نوشتم كه بازگشت غرور آفرین پشه‌های عزیز را به اتاقمان گرامی میداریم. مقدمتان گلباران.
والا چكار كنم ترسیدم ازم عقده به دل بگیره روزگارم سیاه بشه
دیدگاه  •   •   •  1393/02/13 - 21:24
+2
*elnaz* *
*elnaz* *

آزارم میدهی



به عمد یا غیر عمد ... خدا میداند



اما من آنقدر خسته ام



آنقدر شکسته ام که هیچ نمیگویم



حتی دیگر رنجیدن هم از یادم رفته است ... اشک میریزم



سکوت میکنم... و تو همجنان ادامه میدهی



نفرینت هم نمیکنم...خیالت راحت



دل شکسته نفرین هم بکند ... گیرا نیست!



نفرین ته دل میخواهد



دل شکسته هم که دیگر سروته ندارد


دیدگاه  •   •   •  1393/02/11 - 18:47
+4
*elnaz* *
*elnaz* *

این روزها




من خدای سکوت شده ام




خفقان گرفته ام !

تا آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود


دیدگاه  •   •   •  1393/02/11 - 18:31
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مورد داشتیم دختره داشته رانندگی میکرده یادش رفته دنده چنده زده بغل دوباره از دنده یک شرووع کرده
دیدگاه  •   •   •  1393/02/11 - 12:25
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ