یافتن پست: #رفته

alireza
alireza
پسری که بهش اس میدی حوصلم سر رفته تو خونه ؟میگه اماده شو موهاتم نریز بیرون 

























لعنتی مرد زندگیه  بفهم

دیدگاه  •   •   •  1392/10/5 - 19:16
+8
محمد
محمد
اگر ميدانستند با تو در روياهايم
تا کجاها رفته ام ....
بي شک
سنگسارم ميکردند ...
دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 23:31
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺳﻤﺖ چپ ﻣﻦ ﺭﻓﺘﻪ ﮐﻤﮏ ﺍﻭﻥ ﺳﻤﺖ راستیه
ﺩﻫﻨﺶ ﺳﺮﻭﯾﺲ ﺷﺪ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻧﻮﺷﺖ :|
دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 17:47
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

یکی از تفریحات سالم پسرااینه که هرروز میان رو پروفایل من و همینطوری ساعت ها به عکسم خیره میشن و هی این شعرو زیر لبشون زمزمه میکنن:
.
.
.
....

..

......

کاشکی میونه عاشقا تاج سرم تو باشی، دلم میخاد ای خوشگله دوست دخترم تو باشی
:))=))

7 دیدگاه  •   •   •  1392/10/2 - 17:29
+1
alireza
alireza
مورد داشتیم دختر کلاج گرفته:












زد اهنگ بعد

دیدگاه  •   •   •  1392/10/2 - 16:46
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

دارم مدام آزمون و خطا می کنم تو را
هی می نویسم و معنا می کنم تو را

هی می گریزم از تو مدام و هنوز هم
با بوی عطر تو پیدا می کنم تو را

درد دلی و شبی صدهزار بار
با صدهزار قصیده دوا می کنم تو را

تو آشنای غریبی، یک رفته ولی مانده
از آشنا و غریبه جدا می کنم تو را

نامهربانِ قصه شدی، نقشِ ناقشنگ
ساده منم که زیبا می کنم تو را

با هر نگاه دلت آب می شود، چرا
با ماندنم وفا می کنم تو را ؟ ..........

دیدگاه  •   •   •  1392/10/2 - 09:05
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
صب شوهرم رفته سرکار بعد رفتنش دیدم موبایلشو جاگذاشته
بدو رفتم تو اتاق موبایل خودم بردارم به گوشیش زنگ بزنم بگم موبایلت رو جاگذاشتی!!!
خدایا من باخودم شادم منو ازخودم نگیر!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/2 - 09:03
+3
be to che???!!
be to che???!!
2 دیدگاه  •   •   •  1392/10/1 - 23:20
+5
melika
melika
اعترافه یکی از بچه ها
اعتراف میکنم راهنمایی که بودم به شدت جو گیر بودم، همسایگیمون یه خانومه بود که تازه از شوهرش طلاق گرفته بود، شوهره هم هر روز میومد و جلو در خونش سر و صدا راه مینداخت، خیلی دلم واسه خانومه میسوخت، یه روز که طرف اومده بود عربده کشی تصمیم گرفتم که برم و جلوش در بیام، رفتم تو کوچه و گفتم آهای چیکارش داری؟ یارو نه نگاه بم انداخت و یه پوزخندی زد و به کارش ادمه داد ، منم سه پیچش شدم ، وقتی دید من بیخیالش نمیشم گفت اصلا تو چیکارشی؟ منم جوگیر، گفتم لعنتی زنمه
دیدگاه  •   •   •  1392/10/1 - 20:34
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



آقو ما پارسال شب یلدا دعوت بودیم خونه “فامیل دور”…به ما گفتن

داری میای یه هندونه بگیر…آقو مام یه هندونه ای گرفتیم رفتیم

تا رسیدیم اینا هندونه رو شیکستن رنگش عین گچ سفید بود!

ینی ای 89تا مهمون ریختن سرمون مارو به حد مرگ زدن!

ها ها ها…داغونم کردن…آقو آخر شب شد گفتن بیاین یه فال حافظ

هم بگیریم نوبت ما شد،نیت کردیم،کتابو وا کردیم دیدیم

نوشته “خوشگلا باید برقصن…خوشگلا باید برقصن!”…آقو از اوجایی که

تقدیرمون این بود 4ساعت و نیم رقصیدیم مهره 12و13 کمرمون جا به جا شد

کبدمون از این جا به جایی غافلگیر شد همکاریشو با سایر اعضا قطع کرد

هپاتیتW گرفتیم مُردیم!ها ها ها…رفتیم اون دنیا ای “حافظ” مارو تو برزخ گیر آورد

انقد مارو زد انقد مارو زد که یه بار دیگه هم مُردیم!…آقو دوباره که برگشتیم

دیدیم میگن سوالای شب اول قبر لو رفته از اوجایی هم که ما تنها کسی بودیم

که 2بار مُرده شدیم تنها مظنون ماجرا اینم به پروندمون اضافه شد

نامه اعمالمونو دادن دیدیم از 20 شدیم 0.25…آقو روح پدر خدابیامرزمون اومد

ای کارنامه رو دست ما دید با کمربند افتاد به جونمن!

ها ها ها…ینی چنان شخصیتی از ما خورد شد جلو سایر ارواح که نگو!


دیدگاه  •   •   •  1392/09/30 - 17:44
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ