یافتن پست: #روزها

*elnaz* *
*elnaz* *
زن سردش شد. چشم باز كرد. هنوز صبح نشده بود. شوهرش كنارش نخوابيده بود. از رخت‌خواب بيرون رفت.

باد پرده‌ها را آهسته و بي‌صدا تكان مي‌داد. پرده را كنار زد. خواست در بالكن را ببندد. بوي سيگار را حس كرد. به بالكن رفت. شوهرش را ديد. در بالكن روي زمين نشسته بود و سيگاري به لب داشت. سوز سرما زن را در خود فرو برد و او مچاله‌تر شد. شوهر اما به حال خود نبود. در اين بيست سالي كه با او زندگي مي‌كرد، مردش را چنين آشفته و غمگين نديده بود. كنارش نشست.

- چيزي شده؟

جوابي نشنيد.

-با توام. سرد است بيا بريم تو. چرا پكري؟

باز پرسيد. اين بار مرد به او نگاهي كرد و بعد از مكثي گفت.

- مي‌داني فردا چه روزي است؟

-نه. يك روز مثل بقيه‌ي روزها.

-بيست سال پيش يادت هست.

مرد گفت.

زن ادامه داد.

- تازه با هم آشنا شده بوديم.

-مرد گفت: بله.

سيگارش را روي زمين خاموش كرد و ادامه داد.

-اما بيست سال پيش، پدرت به ماجراي من و تو پي برد. مرا خواست.

- آره، يادم هست، دو ساعتي با هم حرف زديد و تو تصميم گرفتي با من ازدواج كني.

- مي‌داني چه گفت؟

-نه. آنقدر از پيشنهاد ازدواجت شوكه شدم كه به هيچ چيز ديگري فكر نمي‌كردم
دیدگاه  •   •   •  1390/12/25 - 18:34
+6
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
این روزها حتی اگر خون هم گریه کنی ، عمق همدردی دیگران با تو یک کلمه است :
“آخی” !!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/25 - 18:18
+7
-1
siavash
siavash
این آینده کدام بود که بهترین روزهای عمر را
حرامِ دیدارش کردم؟

حسین پناهی
دیدگاه  •   •   •  1390/12/25 - 16:39
+4
☺SAEED☻
☺SAEED☻
يـک پُک سیگار؛یک پیک ویسکی و یک فنجان قهوه،بـه ســـلامتي روزهايي کـه نخواهيــم داشـت ... چــه فرقــي ميـکند که چــه کســي ميگـويـد نـوش !!؟ قــهوه و ويسـکي و سیـگار و زندگي " هـــمه تلخـــد "...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/25 - 15:43
+6
Hossein Behzadi
Hossein Behzadi
‫یه جایی باید دست آدما رو بکشی , نگهشون داری , صورتشون رو میون دستات محکم بگیری , یه تکون محکم بهشون بدیو بگی :
ببین
کُره بز
من دوسِت دارم , چرا نمی فهمی ؟!
آخه به چیت مینازی که داری اینجوری شلنگ تخته میندازی اُلاغ ؟!
... کی می تونه تو رو به اندازه من دوست داشته باشه لامصب ؟!
ولی میخوای بازم بری ؟!
باشه , برو به سلامت
برات آرزو می کنم یه روزی یه جایی تو زندگیت یاد این لحظه بیفتی ,یاد روزهایی که دنبالت دویدم و فرار کردی , روزهایی که گریه کردم و خندیدی , روزهایی که منو عشقمو به تمسخر گرفتی ...
آرزو میکنم یه جایی از زندگیت بدجوری منو کم داشته باشی
اون روز حالِ امروز منو میفهمی
حالا برو ببینم میتونی خوش باشی
اون روز حال و روزت دیدنیست .‬
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 23:53
+3
payam65
payam65
من دغدغه دارم که این روزها در سرزمینی زندگی میکنم که در آن دویدن سهم کسانی است که نمد رسند و رسیدن سهم کسانی است که نمی دوند{-60-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 23:31
+1
Mitra Mohebbi
Mitra Mohebbi
این روزها هیچ چیز سر جایش نیست!!

جزتو....بدجور جاگرفتی در دلم
15 دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 23:17
+5
ramin
ramin
همیشه روزهایی هست که، انسان در آن، کسانی را که دوست می داشته است، بیگانه می یابد
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 19:51
+6
مهسا
مهسا
تا چشم به هم بزنی

عادت کرده ای

به سردی هوای

قصه ی این روزهای ما

اینحا شجاعت قهرمان داستان هم

از سردی هوای قصه

قندیل بسته است
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 15:56
+8
d.m
d.m
روزهاست از سقف لحظه هایم یاد تو می چکد ، اگر باران بند بیاید از این خانه می روم ..
آخرین ویرایش توسط asemanabi در [1390/12/24 - 15:30]
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 15:29
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ