aB'Bas S
مي نويسم تنها به ياد او و براي او...مي نويسم به ياد روزهاي شيرين انتظار،به ياد لحظه هاي فراق و چشمان منتظر..
ali
عاشق روزهايي هستم كه مهربان ميشوي... حتي اگر نفهمم چرا!!
ebrahim
روزهای هفته را هم که گم کرده باشی، عصرهای جمعه را از غم و غربتش تشخیص خواهی داد ...
پاراگلایدر
این روزها داستانهای محبوبم آنهایی است که هیچ جور روی پرده سینما جای نمی گیرد. انگار آنقدر بزرگ و عمیق است که در هیچ پرده ای ، هیچ فکری، هیچ تخیلی جا نمی گیرد. یک شخصیت مستقل خاص دارد برای خودش. این روزها . فقط کلمه . فقط فکر. نه موسیقی هست نه اشک نه نگاه. فقط این کلماتند که توی ذهنت نقش می بندند تا داستان تو را باز بگویند. داستانی که فقط خاص توی خواننده است. کسی هست بتواند مسخ را بر روی پرده بیاورد؟ کسی هست خشم و هیاهو را بسازد آن طور که فالکنر تو را منقلب می کند؟ اصلا کسی را توان این هست که صد سال تنهایی را بر روی پرده سینما ببیند؟ ولی من هنوز سینما را دوست دارم. هنوز ساعت۵ صبح بیدار می شوم و در شور برنده شدن "جدایی نادر از سیمین" بالا و پایین می پرم و برای پیمان معادی عزیز ذوق می کنم. هنوز موسیقی فیلمهاست که توی ذهنم می ماند و نگاه خاص آن لحظه عاشقی. هنوز دوست دارم داستانهای محبوبم رافیلم کنند و من ببینمشان. هنوز نمی دانم کدامشان بهترند. انگار تنها می دانم باید داستانها را شنید. خواند . دید. انگار این حکایت است که مهم باشد....
پاراگلایدر
این روزها حداقل تعداد دوستان هر کسی در شبکه های اجتماعی ، ١٠٠ تا ٢٠٠ نفر است. سن و سال دارها می پرسند: یعنی تو واقعا اینهمه دوست داری؟! و من از حرفشان متعجب می شوم. خب همه آدمها مدرسه رفته اند، دانشگاه رفته اند، سر کار رفته اند هر کدام از این زمانها و مکانها موقعیتهای جدید برایشان به وجود آورده تا آدمهای جدید را بشناسند. فرق امروز این است که دنیای ارتباطات این آدمها را که همیشه در زندگی هم ظاهر و غایب می شده اند به هم وصل کرده است. دیگر دوستی دوست دیگرش را گم نمی کند. آدمها از هم خبر دارند. می دانند فلانی خوب است. یک گوشه دنیاست و چه کار می کند. آدمها در شبکه های اجتماعی به علت علایق مشترکشان به هم ربط پیدا می کنند و لابد به هم کمک می کنند.که واقعا هم می کنند.