یافتن پست: #رو

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به دخترتوخیابون گفتم خانم ببخشید ساعت چنده؟
یهو برگشت اشک توچشماش جمع شد و ساعتشو در اورد گفت عزیزم قابل تو رونداره فدات شم !! توفقط منو بگیر!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
منم مث پلنگ مازندران با نهایت سرعت فرارکردم!!!!
امنیت اجتماعی برا پسرا کم شده ناموسن
دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 12:34
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زن با عصبانیت پای تلفن : “این موقع شب کدوم گوری هستی تو؟!”

مرد : “عزیزم ، اون فروشگاه طلافروشی رو یادته

که از یه انگشتر الماس نشان ش خوشت اومده بود و گفتی برات بخرم

اما من اون روز پول نداشتم ولی بهت گفتم که روزی حتما این انگشتر مال تو میشه عزیزم…؟! “

زن با صدای ملایم و خوشحالی بسیار : ” بله عشقم…”

مرد : “من تو رستوران بغل دستیش دارم شام میخورم!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 12:33
+4
mohamadjavad
mohamadjavad
چوپان قصه مادروغگو نبود.اوتنهابود.وازفرط تنهایی فریاد گرگ سرمیداد.افسوس که کسی تننهایی اش رادرک نکردوهمه درپی گرگ بودند.دراینن میان فقط گرگ فهمید که چوپان تنهاست!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 12:27
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام
من اومدی
دس دس دس
سوت سووووووووووووووووووووت
هووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووورا
دستا شله ها
2 دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 12:25
+6
mohamadjavad
mohamadjavad
سلامتی کسی که میدونه.ولی ساکت میمونه... سلامتی کسی که درونش داره میسوزه اماترجیح میده لبهاشو بدوزه... سلامتی روزگاری که روزگارش گذشته... سلامتی اونایی که تلخ میخورن وشیرین سخن میگنن... سلامتی راهی که آخرش میرسه به مقصود... به سلامتی سرنوشت.که نمیشه اونواز"سر"نوشت....
دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 12:16
+4
TiNa
TiNa
وقتی سردم می شود کافیست حریر نازک خیالت را دور تا دور خودم بپیچم تا ابد گرم گرمم ...
2 دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 12:04
+11
سعید
سعید

از اعماق رویاهایم ،فریادهایم را سکوت میکنم
تا در حقیقت بمیرد این جسد متحرک
 میان اینهمه دروغ های واقعی
زیر آوارهای باران مانده ام با چتر آهنی
 میشوید خوبی هایم ،را نمیبرد پلیدیهایم را ،
بس که سنگین شده ام سیل ها هم طرفم نمی آیند
بی تو من اینم نه کمتر نه بیشتر

دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 11:53
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه دوست پسر مهربون هم نداریم وقتی که اعصابمون خورده کنارمون باشه و خودشو دلقک کنه که ما بخندیم و اروم بشیم. ماهم یه دونه بخوابونیم زیر گوشش که دیگه از این لوس بازیا در نیاره.والاوقتی ادم
اعصابش خرده <img src=(" title=":((" /> بیشعور ...
دیدگاه  •   •   •  1393/06/6 - 19:22
+8
-1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







وجداناً اگه فقط یكبار تو بچگیات

از این ساعت هایِ مارك دار ساختی






4 دیدگاه  •   •   •  1393/06/6 - 19:19
+10
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیدگاه  •   •   •  1393/06/6 - 19:01
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ