♥ نگار ♥
مدتی بود دچار بی هویتی و پوچی شده بودم.
از همه چیز و همه کس بدم میامد ،
امید به آینده هم نداشتم
. پیش هر روانشناسی هم رفتم جواب نگرفتم.
به توصیه یکی از دوستان نامهای به یکی از علما نوشتم و مشکلم را گفتم.
جواب خیلی خلاصهای داده بود، نوشته بود
فقط ترکیه
. من هم بارام را بستم چند هفتهای رفتم آنتالیا و استانبول برگشتم خیلی حالم خوب شده بود
نامه رو که دوباره خوندم دیدم نقطه
تزکیه.
کمرنگ بوده ندیدم. خدا پدرش رو بیامرزه
♥ نگار ♥
ای کسانی که پست های منو میدزدید
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
کار بسیار خوبی میکنید
نوش جونتون...
ارث بابام که نیست، خودمم دزدی میکنم
حتی این پست رو هم دزدیدم...باورکن
♥ نگار ♥
تا حالا شده؛
شب بخوابی،،
صبح پاشی؟؟؟
هه ..he
نگرفتی؟؟
وللــــش :-(
.
.
.
.
خودمم نگرفتم
ولی بالاخره منم یه روز پست شاخ میذارم.
♥ نگار ♥
دلم میخواد یه پسر داشته باشم...
چشماش شبیه تو...
قدش هم قد تو...
صداش به قشنگی صدای تو...
اصلا همه چیش عین تو...
دلم میخواد وقتی دلم برات تنگ میشه...
اونو ببینم انگار تو رو دیدم...
تو رو ببینم انگار اونو دیدم...
دلم میخواد از تو دوتا داشته باشم...
یکی تو...
یکی ثمره ی عشقم با تو...