یافتن پست: #زخم

saman
saman
در CARLO

زنی با سر و صورت کبود و زخمی سراغ دکتر روانشناس میره ..


دکتر می پرسه : چه اتفاقی افتاده؟


خانم در جواب میگه: دکتر، دیگه نمی دونم چکار کنم. هر وقت شوهرم عصبانی و ناراحت میاد خونه


منو زیر مشت و لگد له می کنه و عصبانیتش رو سر من خالی می کنه !!!


دکتر گفت: خب دوای دردت پیش منه : هر وقت شوهرت عصبانی و ناراحت اومد خونه، یه فنجون چای


سبز بردار و شروع کن به قرقره کردن. و این کار رو ادامه بده.


دو هفته بعد،اون خانم با ظاهری سالم و سرزنده پیش دکتر برگشت !!!


خانم گفت: دکتر، پیشنهادتون فوق العاده بود. هر بار شوهرم عصبانی و ناراحت اومد خونه، من شروع


کردم به قرقره کردن چای و شوهرم دیگه به من کاری نداشت!!!


دکتر گفت: میبینی؟! اگه جلوی زبونت رو بگیری خیلی چیزا خود به خود حل میشن !

دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 17:22
+3
saman
saman
در CARLO
گـیرم که در بـاور تو به خـاک نشــسـتــه ام و سـاقـه هـای جــوانم از ضربه های تبرهایت زخم است با ریشه چه می کنی ؟ گـیرم که بر سـر ایـن بـام بنشسته در کمین پرنده ای پرواز را علامت ممنوع میزند با جوجه های بنشسته در آشیانه چه می کنی ؟ گـیرم که می زنـی گـیرم که می بُـری گـیرم که می کـشی با رویش ناگزیر جوانه چه می کنی ؟
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 16:01
+4
be to che???!!
be to che???!!
در شهر ما اين نيست راه و رسم دلداري
بايد بدانم تا كجاها دوستم داري

موسي نباش اما عصا بردار و راهي شو
تا كي تو بايد دست روي دست بگذاري

بيزارم از اين پا و آن پا كردنت اي عشق
يا نوشدارو باش، يا زخمي بزن كاري

من دختري از نسل چنگيزم كه عاشق شد
خو كرده با آداب و تشريفات درباري

هركس نگاهت كرد، چشمش را درآوردم
شد قصه آغا محمدخان قاجاري

آسوده باش از اين قفس بيرون نخواهم رفت
حتي اگر در را برايم باز بگذاري

چون شعر آن را از سرم بيرون نخواهم كرد
بايد براي چادرم حرمت نگه داري

تو مي رسي روزي كه ديگر دير خواهد شد
آن روز مجبوري كه از من چشم برداري

 

دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 16:00
+6
be to che???!!
be to che???!!

ﺍﮔﻪ ﺑﮕﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺍﻭﻧﯿﻪ ﻛﻪ ﻋﺎﺷﻘﺸﯽ ﭼﯽ ﻛﺎﺭ


ﻣﯿﻜﻨﯽ؟(لطفا جواب)

.1 ﻣﯿﺮﻡ ﻭﺳﻂ ﻣﯿﮕﻢ ﺩﺱ ﺩﺱ

.2 ﻣﻦ ﺍﺻﻼ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﯿﺴﺘﻢ

.3 ﺁﺭﺯﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺑﺮﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﻢ

.4 ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻢ

.5 ﺧﻼﯾﻖ ﻫﺮﭼﻪ ﻻﯾﻖ

.6 ﺳﻌﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺶ ﮐﻨﻢ

.7 ﻣﯿﮕﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﻙ

 

3 دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 02:42
+4
be to che???!!
be to che???!!
چقدرسخته توچشاي كسي كه تمام عشقت روازت دزديدوبجاش يه زخم هميشگي روقلبت هديه دادزول بزني وبجاي اينكه  لبريزكينه ونفرت شي حس كني،كه هنوزم دوستش داري ،

چقدرسخته تويه خيالت ساعتهاباهاش حرف بزني اماوقتي ديديش هيچي جزسلام نتوني بگي،

چقدرسخته گل آرزوهاتوتوباغ ديگري ببيني وهزاربارتوخودت بشكني وبگي گل من باغچه نومبارك.


چقدرسخته..


من چيز زيادي از دست ندادم با رفتنت.. كمي دلم شكست, شبها گريه كردم, يادگارش سر درد هرشبم شد, يه كم از آرام زندگي كردن فاصله گرفتم, چيز زيادي نشده, باور كن!

 تو بيشتر از من باختي, باور كن! تو عاشق ترين قلب دنيا را باختي ... هيچكس به اندازه ي من عاشقت نميشود ...

باور كن!

 

2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 01:45
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
من زخم های بی نظیری به تن دارم
اما تو مهربان ترینشان بودی
عمیق ترینشان
عزیز ترینشان
بعد از تو آدم ها... تنها خراشی بودندبر من که هیچ کدامشان به پای تو نرسیدند
عشق من... خنجرت کولاک کرد...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 00:35
+3
be to che???!!
be to che???!!
بچه ي فاميلمون 6 سالشه خورده بود زمين گفتم بيا بوسش كنم خوب شه برگشته ميگه : نميخوام تو زندگي زخم هايى هست كه فقط يه نفر خاص بايد بوس كنه تا خوب شه!!! :))) اينا بچه نيستن ك افعين :|
دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 13:37
+6
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


گل عشق تو هستم شبنمم باش دلم دنیای زخمه مرهمم باش ز درد بی كسی قلبم شكسته تو شهر بی كسی ها همدمم باش


دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 12:28
+2
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

بگو با چشمهای منتظر به در که  می آیی        
 تو از پشت هزاران لحظه های رفته تا امروز بگو با من          
بگو ای اشک همیشه چشمانم که می آیی          
دوباره مرهمی با رستمهای مهربان خود          
نهی بر زخمهای سینه ام ، این سینۀپرسوز بگو با من          
تو ای تنها نیاز دستهای خالی و سردم
       
 بخوان از انتهای طاقت و صبرم که من دیگر تو را در امتداد انزوای خویش گم کردم بگو با من که می آیی                            
بگو با من که می آیی ، بگو

دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 22:17
+5
ADONIS AVOCAT
ADONIS AVOCAT
واسه حسن ختام امروز میزنیم کانال شعر و شما رو تا دیداری دیگر به خدای مهربون میسپارم!



وقتی نمی شود به تو حتی سلام کرد

باید چگونه با تو شروع کلام کرد؟


این بی تفاوتی به تو اصلا نمی خورد

آیا مرا نگاه تو بیهوده خام کرد؟


وقت ورودت از سر مستی نشسته ام..

چشم تو را ندیده .. هر آن کس قیام کرد!


عشقت قرار بود کمی زخمی ام کند

اما شروع قصه به یک انهدام کرد


حرف من و نگاه تو از کی شروع شد؟

ان لحظه ای که کار دلم را تمام کرد


یک لحظه مهربان شوی آخر چه میشود؟

در حق تو دلم چه به جز احترام کرد؟


چشمم به جرم عشق تو شد متهم ولی

فکری برای عاقبت اتهام کرد!

مهرداد بابایی
آخرین ویرایش توسط ADONIS در [1392/05/11 - 17:11]
دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 17:08
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ