یافتن پست: #زخم

ronak
ronak
شادی ام را می شکنی که با تکه های آن چه بسازی؟
گیرم زخمی تازه میان این همه زخم !
دیدگاه  •   •   •  1390/12/18 - 00:22
+4
sasan pool
sasan pool
می خواهم
تمام احساسات کهنه ام را
بفروشم!
بفروشم به دوره گرد توی خیابان!
و به جایش
نمک بگیرم...
برای زخمهایی
که تو باقی گذاشتی.. ...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/17 - 18:31
+1
ramin
ramin
دیدی تا حالا اگر کسی رو دوست داشته باشی دلت نمیاد اذیتش کنی؟ دلت نمیاد شیشه دلش رو با سنگ زخم زبون بشکنی؟ دلت نمیاد ازش پیش خدا شکایت کنی حتی اگر بره و همه چیزو با خودش ببره
8 دیدگاه  •   •   •  1390/12/16 - 01:13
+5
ronak
ronak
تو کجایی سهراب؟ آب را گل کردند !
چشم ها را بستند و چه با دل کردند...
وای سهراب کجایی آخر؟... زخم ها بر دل عاشق کردند خون به چشمان شقایق کردند !
تو کجایی سهراب؟ که همین نزدیکی عشق را دار زدند, همه جا سایه ی دیوار زدن !
وای سهراب دلم را کشتند...
.
.
دیدگاه  •   •   •  1390/12/15 - 13:20
+4
maryam
maryam
حکایت من ،حکایت کسی است که عاشق دریا بود ، اما قایق نداشت ؛ دلباخته سفر بود ، اما همسفر نداشت ؛ حکایت کسی است که زجر کشید ، اما ضجه نزد ؛ زخم داشت ، ولی ناله ای نکرد ؛ نفس میکشید اما همنفس نداشت. خندید ، غمش را کسی نفهمید.
دیدگاه  •   •   •  1390/12/14 - 21:50
+2
amir reza
amir reza
این پیش زخم حمله قزّاق‌های تازه مسلمان شیخ فضل‌الله است‌،
وز چشمه‌های اول بازی‌ست‌،
با من خبر رسیده كه این شیخ‌،
قصد جان مرا كرده است به هر تقدیر!
و قصد هرچه مجاهد كه با منست و فدایی
دیدگاه  •   •   •  1390/12/13 - 19:47
+4
amir reza
amir reza
وطنم ای شکوه پا بر جا
در دل التهاب دوران ها
کشور روزهای دشوار و
زخمی سربلند بحران ها
دیدگاه  •   •   •  1390/12/13 - 18:06
+3
t  @  r  @  n  e
t @ r @ n e
وقتی که عاشقم شدی پاییز بود و خنک بود
تو آسمون آرزوت هزار تا بادبادک بود
تنگ بلوری دلت درست مثل دل من
کلی لبش پریده بود همش پره ترک بود
وقتی که عاشقم شدی چیزی ازم نخواستی
توقعت فقط یه کم نوازش و کمک بود
چه روزا که با هم دیگه مسابقه می ذاشتیم
که رو گل کدوممون قایق شاپرک بود ؟
تقویم که از روزا گذشت دلم یه جوری لرزید
راستش دلم خونه ی تردید و هراس و شک بود
دیگه نه از تو خبری بود ،‌ نه از آرزوهات
قحطی مژده و روزای خوش و قاصدک بود
یادم میاد روزی رو که هوا گرفته بود و
اشکای سرخ آسمون آروم و نم نمک بود
تو در جواب پرسشم فقط همینو گفتی
عاشقیمون یه بازی شاید ،‌ یه الک دولک بود
نه باورم نمی شه که تو اینو گفته باشی
کسی که تا دیروز برام تو کل دنیا تک بود
قصه ی با تو بودن و می شه فقط یه جور گفت
کسی که رو زخمای قلب من مثل نمک بود................
نمی بخشمت............................
دیدگاه  •   •   •  1390/12/13 - 16:38
+6
t  @  r  @  n  e
t @ r @ n e
گفت: می خوام برات یه یادگاری بنویسم گفتم: كجا؟ گفت : رو قلبت گفتم مگه میتونی ؟ گفت : اره سخت نیست ‌‌ آسونه گفتم باشه بنویس تا همیشه یادگاری بمونه یه خنجر برداشت گفتم این چیه ؟ گفت : هیسس ساكت شدم گفتم : بنویس چرا معطلی خنجرو برداشت و با تیزی خنجر نوشت دوستت دارم دیوونه اون رفته ؟ خیلی وقته؟ كجا ؟ نمیدونم اما هنوز زخم خنجرش یادگاری رو قلبم مونده
دیدگاه  •   •   •  1390/12/13 - 16:16
+4
reza
reza
در یک غروب زمستانی شیوانا از جاده خارج دهکده به سمت روستا روان بود. در کنار جاده مردی را دید که زخمی روی زمین افتاده است و کنار او چند نفر درحال تماشا و نظاره ایستاده اند. شیوانا به جمعیت نزدیک شد و پرسید: چرا به این مرد کمک نمی کنید؟!؟

جمعیت گفتند: طبق دستور امپراتور هرکس یک فرد زخمی را به درمانگاه ببرد مورد بازپرسی و آزار قرار می گیرد. چرا این دردسر را به جان بخریم. بگذار یک نفر دیگر این کار را انجام دهد. چرا ما آن یک نفر باشیم؟!

شیوانا هیچ نگفت و بلافاصله لباسش را کند و دور مرد زخمی پیچید و او را به دوش خود افکند و پای پیاده به سرعت او را به درمانگاه رساند. اما مرد زخمی جان سالم به در نبرد و ساعتی بعد جان داد. شیوانا غمگین و افسرده کنار درمانگاه نشسته بود که مامورین امپراتور سررسیدند و او را به جرم قتل مرد زخمی به زندان بردند.



شیوانا یکماه در زندان بود تا اینکه مشخص شد بیگناه است و به دستور امپراتور از زندان آزاد شد. روز بعد از آزادی مجددا شیوانا در جاده یک زخمی دیگر را دید. بلافاصله بدون اینکه لحظه ای درنگ کند دوباره لباس خود را کند و دور مرد زخمی انداخت و او را کول کرد تا به
دیدگاه  •   •   •  1390/12/11 - 01:23
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ