sasan pool
دلم دگر دل نیست
خنجرها زدند بر دلم
نمیدانم با این همه زخم و جای خجر کنم
دگر خنجر نزن دلم جایی برای خنجر خوردن ندارد
reza
میگفتند:سختی ها نمک زندگــــــی است!!
امّا چرا کسی نفهمید
"نمــــــک" برای من که خاطراتم زخمی است
شور نیست...
مزه "درد" میدهد...!!
t @ r @ n e
رفیق،نمك خوردي نوش جونت!نمكدون رو هم شكستی دمت گرم!دیگه بقیشو به زخمم نپاش.
ramin
دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستاد و به کفش های قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد :اگر تا پایان ماه هر روز بتونی تمام چسب زخم هایت رابفروشی آخر ماه کفش های قرمز رو برات می خرم"دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خود گفت:یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت 100 نفر زخم بشه تا...و بعد شانه هایش را بالا انداخت و راه افتاد و گفت: نه... خدا نکنه...اصلآ کفش نمی خوام
reza
تو کجایی سهراب؟؟؟ اب را گل کردند ... چشم ها را بستند .. .. و چه با دل کردند ... ... ... وای سهراب کجایی اخر ؟؟؟ زخم ها بر دل عاشق کردند خون به چشمان شقایق کردند .. کجایی اخر ؟؟ که همین نزدیکی عشق را دار زدند همه جا سایه ی دیوار زدند ... صبر کن .. قایقت جا دارد ؟؟؟؟ من هم میخواهم دور شوم از این خاک غریب ... تو کجایی اخر ......؟
maryam
خسته ام از تظاهر به ایستادگی از پنهان کردن زخم هایم زور که نیست ! دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است....!
............اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا...! چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی....؟؟!
خسته ام .... از تو .... از خودم....از همه ی زندگی ..... میخواهم بکشم کنار !
از تو ... از خودم..... از همه ی زندگی .....
reza
کاش همیشه در کودکیمان میموندیم
تا به جای دلهایمان
سر زانوهایمان زخم میشد
afsaneh heidari
بــعضی زخمها رو باید درمان کنی تا بتونی به راهت ادامه بدی .... بــعضی زخمها ؛ باید باقی بمونه تا هیچوقت راهت رو گم نکنی ...