saman
معلم میدانست؟!
فاصله ها چه بروزمان میاورند که به خط فاصله میگفت:خط تیره!
ronak
عاقبت يک روز مغرب محو مشرق مي شود
عاقبت غربي ترين دل نيز عاشق مي شود
شرط مي بندم زماني که نه زود است و نه دير
مهرباني حاکم کل مناطق مي شود .
ronak
من عادت دارم نگاه کنم به آدمهایی که از دور می آیند؛
تا آن زمان که ثابت شود "تو" نیستند ...
دوستی
دل من دیر زمانی است که می پندارد:
دوستی نیز گُلی است؛
مثل نیلوفر و ناز،
ساقۀ تُرد ظریفی دارد.
بی گمان سنگدل است آن که روا میدارد
جان این ساقۀ نازک را
دانسته بیازارد!
در زمینی که ضمیر من و تست،
از نخستین دیدار،
هر سخن، هر رفتار،
دانه هایی است که می افشانیم.
برگ و باری است که می رویانیم
آب و خورشید و نسیمش، مهر است
گر بدان گونه که بایست به بار آید،
زندگی را به دل انگیزترین چهره بیارآید.
آنچنان با تو درآمیزد این روح لطیف،
که تمنای وجودت همه او باشد و بس.
بی نیازت سازد، از همه چیز و همه کس.
زندگی، گرمی دل های به هم پیوسته است
تا در آن دوست نباشد همه درها بسته است.
(فریدون [!])
ادامه دارد ...
Mitra Mohebbi
بر روی سنگی خواهم نوشت تا آیندگان بدانند!...آدم های زمان من...از هم که دور بودند عاشق میشدند!...نزدیک که می شدند طلاق میگرفتند
Mitra Mohebbi
به زمانی رسیدیم که دیگر بنی آدم ابزار یکدیگرند..!
saeed
اگر عشق عشق باشد، زمان حرف ابلهانه ایست!
فروغ فرخ زاد