سحر
واسه ابرای سیاهِ آسمان
واسه مشقایِ سفیدِ کودکان
واسه شبهای کویرِ این زمان
نگرانم؛نگرانم؛نگران..
سحر
یادش به خیر ....
یه زمانی تنها دغدغه ی زندگیمون این بود که دسته ی اصلی آتاری دست ما باشه..
sasan pool
با همه ی بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی ام
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا که بگیری و بمیرانی ام
خوب ترین حادثه میدانمت
" خوبترین حادثه می دانی ام "
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیرزمانی است که بارانی ام
حرف بزن حرف بزن سالهاست
تشنه ی یک صحبت طولانی ام ...
نیوشا
زندگی تنها نفس کشیدن نیست . زندگی راستین زمانی است که نفس انسان می گیرد!
sasan pool
گر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم
کسی که حرف دلش را نگفت من بودم
دلم برای خودم تنگ می شود آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم
نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم
چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را؟
اشاره ای کنم انگار کوهکن بودم
من آن زلال پرستم٬ درآب گند زمان
که فکر صافی آبی چنین لجن بودم
غریب بودم و گشتم غریب تر٬ اما:
دلم خوش است که در غربت وطن بودم
M 0 R i c A R L0
اين كه چقدر زمان داري مهم نيست چگونه مي گذراني مهم است. لينكلن
M 0 R i c A R L0
خوش به حال اون كسي كه اگه امام زمان(عج) بهش بگه موبايلتو ببينم، همينطوري بده دست آقا چيزي پاك نكنه!