یافتن پست: #زمان

alireza
alireza





عمق فاجعه






رو زمانی فهمیدم که افغانیا گفتن ایران جای موندن نیست
دیدگاه  •   •   •  1392/10/11 - 19:34
+6
محمد
محمد
خارجیا که نمیتونن درخت کریسمس رو بخورن واسه چی تزیینش میکنن؟ ما تا اخرین بازمانده هفت سینو میخوریم!!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/10 - 19:40
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عاقا بالاخره ما نفهمیدیم روبوسی ٢تاست یا٣تا تکلیف
مارو مشخص کنین. شرایط سختیه مخصوصا زمانی که ادم می خواد
یه بوس دیگه هم بکنه طرف مقابل میره عقب
قیافه ادم شبیه مورچه خوار می شه
دیدگاه  •   •   •  1392/10/10 - 19:29
+4
mohsen.f
mohsen.f
2 دیدگاه  •   •   •  1392/10/9 - 23:42
+10
mohsen.f
mohsen.f



اگر چه پیر اگرچه خمیده ام بابا
دوباره بر سر خاکت رسیده ام بابا
رسیده ام که بگویم چه آمده به سرم
رسیده ام که بگویم چه دیده ام بابا
ببین که پیرتر از روز قبل آمده ام
نفس نفس ز فراغت چکیده ام بابا
بخوان ز چشم کبودم که چند روزی هست
که روی دختر خود را ندیده ام بابا
از آن زمان که به دنبال مرتضی در خون
میان مردم شهرت دویده ام بابا
ببین که زخم جسارت نشسته بر رویم
ببین که طعم حرارت چشیده ام بابا
دلم هوای تو و یاد محسنم کرده
مرا ببر به کنارت بریده ام بابا
2 دیدگاه  •   •   •  1392/10/9 - 23:40
+9
-1
محمد
محمد
یه روز تشنه بودی واسه دیدنم...
کی اومد که قلبت ازم سیر شد...
دقیقا زمانی که وقتش نبود...
من دلگیر شدم تو دلت گیر شد...
توی موج رفتار سرد دوسال...
نشستم که آب از سرم رد بشه...
به من باشه که تا تهش تشنه ام...
میرم تا نذارم برات ، بد بشه...
دیدگاه  •   •   •  1392/10/9 - 22:37
+2
محمد
محمد
زندگی زیباست...
تا زمانی که سر نخ های آن در دستان خودم باشد ، باید نادان باشم ، بسیار نادان ...
اگر بگذارم از دستم برود ...
دیدگاه  •   •   •  1392/10/9 - 22:13
+3
melika
melika
شهامت می خواهد
دوست داشتن کسی که
هیچوقت
هیچ زمان
سهم تو نخواهد شد !
دیدگاه  •   •   •  1392/10/9 - 20:36
+5
mohsen.f
mohsen.f
در CARLO
خارجیا که نمیتونن درخت کریسمس رو بخورن واسه چی تزیینش میکنن؟
ما تا اخرین بازمانده هفت سینو میخوریم!!
حتی ماهی قرمز
و من الله توفیق
دیدگاه  •   •   •  1392/10/9 - 15:23
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آرام باش ،ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم
آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی
بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی ، جایی که برایت سرچشمه آرامش است
آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت
بگذار لبهایت را بر روی لبانم ، حرفی نمیزنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت
خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو
دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو
محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد ، همین آغوش مهربانت
چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من
قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است
آرامم ، میدانم اینک کجا هستم ، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم ،همانجایی که انتظارش را میکشیدم و هر زمان خوابش را میدیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود....
در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز ، نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام
تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود
گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت
عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ، عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده ، عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه
خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم
دیدگاه  •   •   •  1392/10/8 - 14:57
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ