یافتن پست: #زمین

mina_z
mina_z
مامانم الان اس ام اس زده ما خونه داییت اینا هستیم بعد شام میایم
همه چی تو یخچال هست فقط بپر از سر کوچه سوسیس و نون و سیب زمینی بگیر و سوسیس سیب زمینی بپز
یعنی الان دقیقا ما چی پس تو خونه داریم؟ :)
دیدگاه  •   •   •  1390/11/5 - 22:33
+7
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
طبقه ی بالایی توی خونه گل کوچیک بازی میکنه رفتم درشونو زدم.میگه:صدای ما اذیتتون میکنه؟؟؟ میگم: پـَـــ نــه پـَـــ اومدم بگم مواظب باشید بازیکن دو اخطاره توی زمین نفرستید که بعدا گندش در بیاد!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/5 - 15:44
+1
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
طبقه بالایی داره توی خونه گل کوچیک بازی میکنه ، رفتم درشونو زدم میگه صدای ما اذیتتون میکنه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ اومدم بگم مواظب باشید بازیکن دو اخطاره توی زمین نفرستید که بعدا گندش دربیا
دیدگاه  •   •   •  1390/11/4 - 02:16
+3
aB'Bas S
aB'Bas S
اینجا زمین است ، ساعت به وقت انسانیت خواب است ، دل عجب موجود سخت جانی است ! هزار بار تنگ میشود ، میشکند ، میسوزد ، میمیرد ! و باز هم میتپد .
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 22:56
+3
aB'Bas S
aB'Bas S
دو شکارچی اهل نیوجرسی در جنگل بودند که یکی از آن ها روی زمین افتاد. او نفسش بند آمد و چشمهایش وارونه شد. دومی گوشی تلفن خود را برداشت و با اورژانس تماس گرفت و به اپراتور اورژانس گفت: «دوستم مرده! چه کار کنم؟» اپراتور با صدای آرامی در جواب گفت: «خونسردی خود را حفظ کنید. من به شما کمک می کنم. اجازه دهید اول از مرگ دوست شما مطمئن شویم.» سکوتی پشت خط تلفن حاکم شد و ناگهان صدای شلیک گلوله ای به گوش رسید. شکارچی گوشی را برداشت و گفت: «حالا چه کار کنم؟»
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 22:17
+4
ronak
ronak
بر سنگ مزارم بنویسید: در زندگی بارها بالهایم را گشودم تا همچون پرنده ای سبک بال به پرواز در آیم اما هر بار شکارچی حقیری قلبم را نشانه گرفت و بر زمینم کوفت شاید مرگ پایانی بر این پرواز شکست گونه باشد و آغاز رهایی...!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 22:06
+4
gamer
gamer
یه مرد ۸۰ ساله میره پیش دکترش برای چک آپ. دکتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده: هیچوقت به این خوبی نبودم. تازگیا با یه دختر ۲۵ ساله ازدواج کردم و حالا باردار شده و کم کم داره موقع زایمانش میرسه. نظرت چیه دکتر؟ دکتر چند لحظه فکر میکنه و میگه: خب… بذار یه داستان برات تعریف کنم. من یه نفر رو می شناسم که شکارچی ماهریه. اون هیچوقت تابستونا رو برای شکار کردن از دست نمیده. یه روز که می خواسته بره شکار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو به جای تفنگش بر میداره و میره توی جنگل. همینطور که میرفته جلو یهو از پشت درختها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد به طرفش. شکارچی چتر رو به طرف پلنگ نشونه می گیره و ….. بنگ! پلنگ کشته میشه و میفته روی زمین! پیرمرد با حیرت میگه: این امکان نداره! حتماً یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده! دکتر یه لبخند میزنه و میگه: دقیقاً منظور منم همین بود
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 01:56
+2
ebrahim
ebrahim
( یه توپ دارم قلقلیه ) پَ نه پَ شش ضلعی نامنتظمه... ( میزنم زمین هوا میره ) پَ نه پَ می خواستی زمینو حفر کنه برسه مرکز زمین... ( نمی دونی تا کجا میره )پَ نه پَ می دونم نمیگم که ریا نشه... ( من این توپو نداشتم ) پَ نه پَ داشتی ، رو نمی کردی... ( مشقامو خوب نوشتم ) پَ نه پَ همش برو دنبال یللّی تللّی... ( بابام بهم عیدی داد ) پَ نه پَ می خواستی روز مادر بهت کادو بده... ( یه توپ قلقلی داد ) پَ نه پَ می خواستی یه دونه بی ام ۷۳۰ بهت بده !!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 00:54
+5
مهسا
مهسا
خدایا ... کودکان گل فروش را می بینی ؟؟؟ مردان خانه به دوش ... دختران تن فروش ... مادران سیاه پوش ... واعظان دین فروش ... محراب های فرش پوش ... انسان های آدم فروش ... همه را می بینی ؟؟؟ میخواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد !!!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/30 - 21:43
+6
mina_z
mina_z
حق با کشیش ها بود گالیله...!!! زمین آنقدر ها که فکر می کنی گرد نیست و هرکس که میرود باز نمیگردد..................!!!!!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/30 - 20:55
+9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ