یافتن پست: #زندگی

محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

صبح بعد از مدتها تصمیم گرفتم برم ورزش کنم!
گرمکن نارنجی‌ مو پوشیدم و زدم بیرون.
و حالا
توجه شما رو به تیکه‌های ملت غیور ایران جلب مى كنم :


نارنگی کجا میری؟
پرتقال بدو تا نخوردمت!
هویج مگه خرگوش دنبالت کرده؟!
ته ‌سیگار...!
فانتا گازت نپره انقد بالا پایین میپری!؟
رفتگر برو 9 شب بیا بابا!
چی‌توز موتوریه!
سن ایچ و دیگر هیچ!
لینا توپی!!
اسمارتیز بقیه دوستات کجان؟
بچه‌ها! بچه ها! گارفیلد!


زندگیه ما داریم....؟؟؟!

2 دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 20:05
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سلامتیه بچه ای که وقتی رفت تو یخچال دید هیچی نیست بخوره، نگاهی به پدرش انداخت دید سرش پایینه، شیشه آب رو برداشت سر کشید و گفت چقدر تشنم بود بابا...

به سلامتیه اونی که از درون شکست اما نذاشت غرورش جلو یه نامرد خورد شه،،،!

سلامتیه بعضی دخترا نه واسه چشمای ناز و پوستای صافشون، واسه قلبای پاکشون...

به سلامتی بعضی از خاطرات خوشی که هنوزم وقتی یادشون میوفتی با یه لبخند کوچولو کنج لبت تا چند لحظه حال و هواتو بدجوری عوض میکنه،،

سلامتیه پدربزرگا که هیچ‌وقت عجیجم و خوجکلم وعجقم وجوجو...نگفتن ولی با زنشون 50 سال عاشقانه زندگی کردن... ♡♥♡
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 19:29
+3
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
یکی بود یکی نبود
غیر از خدا هیچ کس نبود(دقت کنید،هیچ کس نبود)
در آبادی کوچکی مردمی زندگی می کردند…
حالا می فهم،
ما با قصه خواب نمی رفتیم.
همون اول هنگ می کردیم!!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 18:55
+4
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
 3 تا دروغ هست , که تو زندگی زیاد میشنوی :
.
.
.
.

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.


1 - عاشقتم


2- تا آخر عمرباهات میمونم


3-دیفرانسیل و انتگرال يه روزى به دردتون میخوره!!! :| :|


دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 13:04
+4
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
بی اراده به دنیا آمدیم
و
ناخواسته از دنیا میرویم
پس
چرا زندگی می کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 12:27
+1
محمد
محمد
وقتی ميخواستم به دنیا بیام ، سه مدل زندگی رو بهم نشون دادن تا انتخاب کنم ...

زندگی اول با جورجیا بود ، توی یک پنتهاوس در سواحل کالیفرنیا ، یک باراباس با راننده شخصی ، مشاور رییس جمهور بودم ، اما سه سال بعد از ازدواج زنم سرطان ميگرفت و می مرد ، طاقتشو نداشتم ..


زندگی دوم با سامانتا بود ، ویلای شخصی توی پاریس ، مدیر شرکت هواپیماسازی بودم و کمترین تفریحم سفر آخر ماه به کشورهای دیگه ، با یک دختر ناز و دوست داشتنی که متاسفانه در شش سالگی توی یک تصادف از بین می رفت ، از حد توانم خارج بود ..


و این شد که زندگی سوم رو انتخاب کردم ، یک خونه اجاره ای در مرکز شهر ، کارمند دولت که بزرگترین تفریحم رفتن به پارک سر کوچه ست با دختر قشنگم ، توی این زندگی نه کسی تصادف می کنه ، نه مریض ميشه و نه می میره ، الان سه روزه زنم بخاطر نخريدن گردنبند مورد علاقه شما با من قهره ، اما من نه دلگیرم نه پشیمون ،
   
     آخه اون که نمیدونه ...
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 11:29
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زن: عزیزم! یادته روز خواستگاری وقتی ازت پرسیدم چرا می خوای با من ازدواج کنی، چی گفتی؟ شوهر: آره، خوب یادمه، گفتم: می خواهم یک نفر را در زندگی خوشبخت کنم. زن: خوب، پس چی شد؟ شوهر: خوب، خوشبخت کردم دیگه. زن: کیو خوشبخت کردی؟ شوهر: همون بیچاره ای رو که ممکن بود با تو ازدواج کنه!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/21 - 16:12
+6
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی

یکی بیاد پوشک کودک درونمو عوض کنه...
من بلد نیستم


گند زده به زندگیم!


دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 19:13
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



تو زندگیت مثل درخت فندق باش
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
یادم نیس چرا ولی حالا تو باش ضرر که نمیکنی!!!! دمت گرم تو عروسیت جبران میكنم
1 دیدگاه  •   •   •  1393/06/19 - 19:03
+4
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﻡ :
.
.
.
.
.
.
ﻗﺸﻨﮓ ﮔﻮﻭﻭﻭﺵ ﮐﻦ »»»»»» ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ ««««««…
دیدگاه  •   •   •  1393/06/18 - 21:38
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ