یافتن پست: #زن

Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
توی آسانسوربودم یه دختری هم سوارشد اول ساکت بود بعدگفت:چطوری؟ گفتم:الحمدلله یه نگاهی به من کرد،هندزفریشو جابجا کرد! معلوم شدداره باتلفن حرف می زنه! هیچی دیگه منم تسبیحم رو از تو جیبم درآوردم ادامه دادم: الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله ...
دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 16:29
+8
ساناز
ساناز

من از حرارت چشمانت یخ میزنم و از سرمای نگاهت آتش میگیرم … مردانگی های تو فیزیک را هم نابود میکند ، من را که دیگر هیچ !

دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 16:25
+4
AmirAli
AmirAli
اصفهانیه داشته نوار روضه گوش میداده میزنه آخر نوار ببینه شام ميدن یا نه!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 12:24
+6
AmirAli
AmirAli
خبري تاسف بار به دستمون رسيد که : دو تا اصفهاني شيرجه ميزنن تو آب ميگن هر کس زودتر سرش از آب اومد بيرون بايد شام بده هنوز جسد هيچکدومشون رو پيدا نکردن!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 12:23
+6
AmirAli
AmirAli
زن خوب ۳ تا خصلت باید داشته باشه

الف) نجیب باشه : یعنی با جیب آدم کاری نداشته باشه

ب) خانه دار باشه : یعنی از خودش خانه داشته باشه

ج) مثل ماه باشه : یعنی شبا بیاد و صبحها بره خونه باباش

دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 12:12
+4
sahar
sahar

یه سری اتفاقا تو زندگی آدما طوری هی تکرار میشن که تکراری به نظر نمیرسن اما بطن اصلیشون یکیه و اون چـــــــــــــــــــــــــــــرا عه همیشه مغزتو سوراخ میکنه!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 12:07
+6
sahar
sahar

هیچکس از زندگی آدم کامل خبر نداره جز خودش. یه جاهایی رو فقط خانوادت می دونن، یه جاهایی رو فقط دوستات، یه جاهایی رو فقط شریکت. اما هیچکس همه پازل زندگیتو نمیتونه بچینه کنار هم !

دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 12:04
+5
sahar
sahar

و شب هایی هست در زندگی ِ آدمیزاد که هر چقدر تمرکز می کنی، صدایش یادت نمی آید...

دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 11:56
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
برادر من
ابروهای نخ کردتو میشه تحمل کرد
موهای بلوندتو یه کریش میکنم.
اصن کت واکینگ راه رفتنم قبول...
ولی دیگ نمیتونم تحمل کنم که تو چشام زل بزنی بگی:شلام عجقم!
میفهمی؟نمیشه تحمل کرد!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/12 - 20:49
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



دو هفته پیش مامانم رفته بود اصفهان دریغ از یه دونه گز یا پولکی که سوغاتی بیاره …
الان واسمون مهمون اومده مامانم خونه نبود زنگ زده میگه : چای دم کن بعد برو توی اتاق من توی کمد لباسام پشت چمدون سیاهه یه بالش آبیه اونو وردار …
زیرش یه ملافه سبزه اونو وردار
زیرش یه ساک قهوه ایه
توی ساک قهوه ایه یه ساک زرشکیه
توی ساک زرشکیه یه پلاستیک بنفشه
از توی اون یه بسته سوهان عسلی بردار بزار جلو مهمون تا من بیام جاشونو دوباره عوض کنم ؛ حواست باشه دست به گز و پولکی ها نزنی ها !!!
( و همچنان قیافه من که زل زده به دوربین )





دیدگاه  •   •   •  1392/09/12 - 20:47
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ