AmirAli
پدربزرگم فوت کرده تو قبرستونیم دوستم زنگ زده میگه کجایی؟
میگم بهشت زهرا ! میگه واسه چی ؟ میگم واسه پدر بزرگم.
میگه اِ ؟ فوت کرده ؟ میگم پـَـــ نَ پـَـــــ تمرینی اومدیم مانور !
alireza
کاش انسان مثل شمع فقط یک بار زندگی میکرد.اما درر کنار پرواننه اش.
AmirAli
جایی وجود داره به نام “ســــــــــــیم آخر”
من دقیقا همون جام!
بزنم بهش یا نه . . . !؟
AmirAli
مردم اشتباهات زندگی خود را روی هم میریزند
و از آن غولی می سازند که نامش “تقدیر” است
AmirAli
گفتی تا سیگاری دود کنی برگشتم !
زندگیم دود شد ، کجا ماندی ؟
AmirAli
سیگار کشیدنم را کلاس نامیدند ؛ نمی دانستند که من از کلاس زندگی مدتهاست اخراج شده ام !
AmirAli
می دونی چرا تشک رو قبل از دوختن حسابی با چوب می زنن؟
چون بعدا هرچی دید صداش در نیاد