AmirAli
یکی از فانتزیام اینه که :
توی بیمارستان،یه پرستار فوق العاده زیبا وجذاب
از اتاق عمل سریع میاد بیرون و داد میزنه:آقای دکتر؟آقای دکتر؟بیمار داره از دست میره
من درحالی که لبخندی پرمعنا برلب دارم سرمو میندازم پایین و از توی کشو دستکشمو در میارم ...
پرستار بلندتر و با التماس میگه:
آقای دکتر عجله کنید ،قلبش از حرکت ایستاده
من بازهم با لبخندی معنا دار دستکشارو دستم میکنم
ایندفعه همهءپرستارا ودکترا از اتاق میریزن بیرون و فریاد میزنن آقای دکتر آقای دکتر بیمار داره میمیره
من که دسکشامو دستم کردم با خونسردی به چهرهءتک
تکشون نگاه میکنم و میگم:
آقای دکتر طبقه بالا تشریف دارن
بعد سطل آبو با پام هول میدم جلو و همینجور که دارم زمینو تی میکشم
توی مه و غبار ناپدیدشم.
روانی هم خودتی
AmirAli
منطق من ۳ حالت داره:
یا حق با منه
یا تو نمیفهمی حق با منه
یا اینقدر میزنمت که کاملا بفهمی حق با منه
AmirAli
بـــــــــاید کنار این آدم ها "عاقـــــلانه"زندگی کرد نه عاشــــــقانه
AmirAli
پشت سر هر مرد موفقي
.
.
.
.
.
هيچي نيست . زرنگ بوده ، گول دخترا رو نخورده ، چسبيده به زندگيش ، پولاشو جمع كرده ، زندگيش روبراه شده .
AmirAli
تا حالا دقت کردین مهربونی خانوما با وزنشون نسبت مستقیم داره ؟
AmirAli
يوااااااااااااااااااااااااااش
....
اوووووووووووووي
....
آخخخخخخخخخخخخ
...
فشار نده درد داره!
...
تف بزن يا ليزش کن
...
آيييييييييييييييييييييييي
....
کاش قبل عروسي نشونم مي دادي!
...
آيييييييييييييييييييييييي
....
بلاخره رفت تو!
....
چه انگشتر تنگي بود!