یافتن پست: #زن

*elnaz* *
*elnaz* *
زندگی مرا از سنگ ساخت

سنگی که میشود با آن ساختمان ساخت

ساختمانی که میشود از آن بالا

خودت را پرت کنی کف آسفالت خیابان

مردم از کنار جسدت رد شوند

و بگویند : چه ساختمان بلندی … !!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/3 - 19:13
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
خدایـــا دلــــــم بـــاز امشب گــــــرفته.!!


 بیــــــا تا کمی با تـــو صـــــحبت کنـــم…


 بیا تا دل کوچــــــــــکم را


 خدایـــا فقــــط با تـــو قسمت کنم..!


 خدایـــــا بیــا پشت آن پنــجــره..


 که وا می شود رو به ســــــوی دلــــــــم!!


 بیـــا پــــرده ها را کنـــاری بزن..


 که نــــــورت بتــابد به روی دلـــــــم!!!


 خدایـــا کمـــک کـــن :


 که پـــروانه ی شعر من جــــان بگیرد..


 کمی هم به فـــــکر دلـــــــم باش…


 مبـــادا بمیـــرد…!!!


 خــــدایــا دلــــــم را


 که هر شب نــفس می کشـــد در هوایـــــت..


 اگر چه شــــــکســــــته!!!


 شبــــی می فرســــتم بــرایــت…!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/3 - 19:05
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

یه روز بود که همه ما یکی بودیم . ترک و لر و رشتی و اصفهانی و عرب نداشتیم . تا اینکه دشمن اومد و رمز بقای ما رو کشف کرد و قفل اتحاد من و تو رو شکست ....
اما هنوز دیر نیست ، برادر هموطنم بیا در دست هم فریاد بزنیم
یه روز یه ایرانیه بود .... که حماسه آفرید
دیدگاه  •   •   •  1392/08/3 - 19:02
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
یک اتاق ، اندکی نور، سکوت
 من خدایی دارم که همین نزدیکی است
 در امتداد لحظه هایم
 هر روز….!

در سایه هایی قرمز شناور می شوم
 می خندم به عشق فنا شده ی زمینی مان
 قاه قاه……

معنی اشک ، کبودی و درد را می دانم
 بغض سنگین خاطره را از نزدیک لمس کرده ام
 من در این تاریکی، دوراز همه ، خدا را می خوانم
 خدا را که صدا می زنم ، همه ی ذره ها آرام می شوند
 یک اتاق ،اندکی نور….
من خدا را دارم!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/3 - 18:58
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

شیرین بانو
شاهزاده ارمنی و برادر زاده و جانشین مهین بانو فرمانروای ارمنستان و زنی خردمند که همسر وفادار خسروپرویز بود. در آن زمان ارمنستان یکی از شهرهای کوچک ایران و شاه ارمنستان زیر نظر شاهنشاه ایران بود. خسروپرویز و شیرین حماسه ای از خود ساختند که همیشه در تاریخ ماندگار ماند. شیرین از خسرو چهار فرزند به نام های نستور، شهریار، فرود و مردانشه بدنیا آورد که هر چهار فرزند وی در زندان کشته شدند.

داستان عشق او و خسرو پرویز و دلدادگی او و فرهاد در ادبیات ایران مشهور است.
دیدگاه  •   •   •  1392/08/3 - 18:57
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هورمونی هست به نامِ هورمون "که چی بشه"
که گند میزنه به هورمونِ "اراده"
دیدگاه  •   •   •  1392/08/3 - 18:55
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
من چیستم ؟

افسانه ای خموش در‌ آغوش صد فریب

گرد فریب خورده ای از عشوه نسیم

خشمی که خفته در پس هر درد خنده ای

رازی نهفته در دل شب های جنگلی

.

من چیستم ؟

فریادهای خشم به زنجیر بسته ای …

بهت نگاه خاطره آمیز یک جنون

زهری چکیده از بن دندان صد امید

دشنام پست قحبه ی بدکار روزگار

.

من چیستم ؟

بر جا ز کاروان سبک بار آرزو

خاکستری به راه

گم کرده مرغ دربه دری راه آشیان

اندر شب سیاه

.

من چیستم ؟

یک لکه ای زننگ به دامان زندگی

و زننگ زندگانی آلوده دامنی

یک ضحبه ی شکسته به حلقوم بی کسی

راز نگفته ای و سرود نخوانده ای

.

من چیستم ؟





.

من چیستم ؟

لبخند پر ملامت پاییزی غروب

در جستجوی شب

یک شبنم فتاده به چنگ شب حیات

گمنام و بی نشان

در آرزوی سرزدن آفتاب مرگ................
دیدگاه  •   •   •  1392/08/3 - 18:52
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

یه فامیل دیگه داریم زنش میخواست بره مشاور خانواده جلسه‌ای ۶۰تومن بعد این به زنش گفته بود جلسه‌ای ۳۰تومن بده به خودم به خدا باهات خوب میشم !

دیدگاه  •   •   •  1392/08/3 - 18:43
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺗﻨﻬﺎ ﺩﻟﯿﻠﯽ ﮎ ﺗﺎ ﺍﻻﻥ ﻻﻣﺒﻮﺭﮔﯿﻨﯽ ﻧﺨﺮﯾﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﮎ ﺧﻂ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻥ
ﺭﻭﺵ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﻮﻻ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ
دیدگاه  •   •   •  1392/08/3 - 17:37
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اولین باری که از سر کلاس دانشگاه منو انداختن بیرون
واسه این بود که ماژیک نمینوشت
استاد گفت:
چرا این نمینویسه؟
منم گفتم دکمه شو بزن...
استاد دو ثانیه به ماژیک نگاه کرد
بعد دیگه هیچی من خودم رفتم بیرون..
دیدگاه  •   •   •  1392/08/3 - 17:15
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ