♥ نگار ♥
مــن مغـــرورم
رقیب ببینم نمیجنگم...
پا روی عشق و احساسم میگذارم
و میدان را خالی میکنم...
آهویی که به کفتار چشمک بزند
لیاقت ندارد
زیر سایه "شـــــیــر"
زندگی کند !
♥ نگار ♥
تنــــفـــس آغاز دوباره ی زندگیست
عشـــــــــق لحظه ی زیبای پرواز است
و
دوســــــــــت دل سپردن به تمام زیبایی هاست...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خــــدا رو شـــــکر که تو یکی هیچــــکدوم نیستی وگـــرنه دنــــیام نـــابود بود... ^_^
♥ نگار ♥
گل افتابگردان را گفتند :
چرا شبها سرت را پایین میندازی ؟؟؟؟
گفت : ستاره چشمک میزنه نمیخواهم به خورشید خیانت کنم...
.
.
.
به سلامتی همه ادمای اسکول که فک میکنن افتابگردون حرف میزنه
♥ نگار ♥
به دخترتوخیابون گفتم خانم ببخشید ساعت چنده؟
یهو برگشت اشک توچشماش جمع شد و ساعتشو در اورد گفت عزیزم قابل تو رونداره فدات شم !! توفقط منو بگیر!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
منم مث پلنگ مازندران با نهایت سرعت فرارکردم!!!!
امنیت اجتماعی برا پسرا کم شده ناموسن
♥ نگار ♥
زن با عصبانیت پای تلفن : “این موقع شب کدوم گوری هستی تو؟!”
مرد : “عزیزم ، اون فروشگاه طلافروشی رو یادته
که از یه انگشتر الماس نشان ش خوشت اومده بود و گفتی برات بخرم
اما من اون روز پول نداشتم ولی بهت گفتم که روزی حتما این انگشتر مال تو میشه عزیزم…؟! “
زن با صدای ملایم و خوشحالی بسیار : ” بله عشقم…”
مرد : “من تو رستوران بغل دستیش دارم شام میخورم!
دقیقا
1393/06/7 - 15:34negar u ham azinash budi??
1393/06/7 - 19:14من همیشه توی بخش نوازندگی بودم
1393/06/7 - 19:17بعد زنگ تفریح همیشه دستام قرمز بود
یادش بخیذ
khhhh shituni pa
1393/06/8 - 11:29