۱.امشب خونمون خالیه بیا اینجا! (احمق)
۲.دلم هواتو كرده امشب میاى؟ (باهوش)
۳.اگه تونستى بیا! (ساده لوح)
۴.اگه نیاى یكى دیگه رو میارم! (زرنگ)
۵.امشب منتظرم! (اعتماد به نفس)
۶.تو رو خدا بیا دیگههههه!فقط همین یه بارو! (ببــــــــــــــو گلابى)
چه ساده با گریستن خویش زاده می شویم و چه ساده با گریستن دیگران از دنیا می رویم و میان این دو سادگی معمایی می سازیم به نام زندگی .
هیچ کس را نا امید نکن شاید امید تنها چیزی ست که او دارد از کسی که دوسش داری ساده دست نکش شاید هیچ ﮐس رو مثل اون دوست نداشته باشی و از یکی که تورو دوست داره بی تفاوت نگذر چون ممکنه دیگه کسی مثل اون تورو دوست نداشته باشه
اینجا انتهای زمین است...
درست لحظه ی مرگ انسانیت...
جایی که دست های مادران بوی خون می دهد!!!
بوی "جنایت"
و آبهای راکدش طعم کودکانی را می گیرد که بی نفس خفه می شوند در
خفقان این نکبت آباد!
معصومیت ها دریده می شوند...
و "آدم "ها...
همین ما آدم ها...
چه ساده می گذریم از کنار درد هایمان
"این درد های مشترک"
اینجا انتهای زمین است...
درست همین جایی که ما ایستاده ایم!!!!