♥ نگار ♥
ﻣﺎ ﺧﻮﺷﮕﻼﺍﺍ
ﺍﻋـــﺼـــﺎﺏ : ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ
ﻟــــﺠﺒـﺎﺯ : ﺑﻠﻪ ﻫﺴــﺘﯿـﻢ
ﻏـــﺮﻭﺭ : ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺗﺎ ﺩﻟﺖ ﺑﺨﻮﺍﺩ
ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺏ ﻧﻔﺲ : ﺯﯾـــــﺎﺩ
ﺳﺮﺳﺨﺖ : ﻭﺣﺸﺘﻨـــــﺎﮎ
ﺧﻮﻧﮕﺮﻡ : ﺷﺩﯾﺪﺍ
ﻡﻬﺮﺑــﻮﻥ : ﺑﺴﯿـــــــــﺎﺭ
ﺯﯾﺒﺎ : ﺍﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻑ
ﺑﻪ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺑﻮﺩﻧﻤﻮﻥ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﺑﻌـــﻠﻪ ...
ﺧﻮﺷﮑﻼ ﮐﭙﯽ ... ﻣﻨﻢ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﺑﺨﺪﺍ !!
ﺧﺪﺍﺷﺎﺍﺍﺍﻫﺪﻩ ..... !
♥ نگار ♥
یه سری دخترا هستن .... فقط
تیپ مشکی می زنن........
عطر خاص می زنن......
بیشتر وقت ها بی هدف ساعت هآ
تو پیاده رو قدم می زنن......
بی توجه به اطراف وحرفا و نگاه های مردم...
رو نیمکت پارک پشت سر هم سیگار دود می
کنن...
تو جمع آروم میشینن و فقط گوش میدن ...آروم و
شمرده حرف می زنن...
این دخترا از اول این طوری نبودن...... اینا یه زمانی
خیلی شیطون بودن....
عاشق پاشنه بالند و رقص بودن...
تو جشنا بهترین رقاص بودن... شیطون و پر هیجان
بودن....
این دخترا یه روزی یکی اومد تو زندگیشون
از اعتمادشون بد ترین سو استفاده رو کرد ورفت.....
این دخترا خیلی خاصن... دیگه هیچ
چیزی رو قبول ندارن...
سعی نکن به دنیا شون وارد بشی...
اینا هیچ کسی رو به دنیا ی جدیدشون راه نمیدن....
این دخترا سرسخت ترین آدم های دنیان ....
♥ نگار ♥
عاشق و مجنونت شدم، نخونده مهمونت شدم، کلی پریشـــــــــونت شدم ... اما بازم نیومدی
قهوه ی فنجونت شدم، شمع تو شمعدونت شدم، خاک تو گـلـــــدونت شدم ... اما بازم نیومدی
برف زمستونت شدم، رسوا و حیرونت شدم، چک چک ناودونت شدم ... اما بازم نیومدی
آفتاب و بارونت شدم، اشکای غلطونت شدم، عطر گــــــلابدونت شدم ... اما بازم نیومدی
ماه تو ایوونت شدم، خراب و ویرونت شدم، گل گلستـــــــــونت شدم ... اما بازم نیومدی
سه ماه تابستونت شدم، الوند و کارونت شدم، دشتای ایــــــرونت شدم ... اما بازم نیومدی
دنا و هامونت شدم، نزدیکتر از جونت شدم، رگت شدم خــونت شدم ... اما بازم نیومدی
خادم و دربونت شدم، اسیر زندونت شدم، گلاب کاشـــــونت شدم ... اما بازم نیومدی
یه جوری مدیونت شدم، سنگ خیابونت شدم، راهی میـــــدونت شدم ... اما بازم نیومدی
تو سختی آسونت شدم، تو دردا درمونت شدم، ناجی پنهــــــونت شدم ... اما بازم نیومدی
لباس و سامونت شدم، سارق ایمونت شدم، چشمای گریــونت شدم ... اما بازم نیومدی
لبای خندونت شدم، گشنه شدی نونت شدم، آب فـــــــراوونت شدم ... اما بازم نیومدی
همیشه ممنونت شدم، من نی چوپونت شدم، آب تو بیابــــونت شدم ... اما بازم نیومدی
شعرای ارزونت شدم، عمری غزل خونت شدم، تسلیم قانــــــونت شدم ... اما بازم نیومدی
کشته ی مژگونت شدم، هلاک چشمونت شدم، رفتم و قربــونت شدم ... اما بازم نیومدی
رفتم و قربــونت شدم ... اما بازم نیومدی