melika
اولین بار
که بخواهم بگویم دوستت دارم خیلی سخت است
تب می کنم عرق می کنم میلرزم
جان می دهم هزار بار
می میرم وزنده می شم پیش چشمهای تو
تا بگویم دوستت دارم
اولین بار که بخواهم بگویم دوستت دارم
خیلی سخت است
اما آخرین بار آن از همیشه سخت تر است
و امروز می خواهم برای آخرین بار بگویم دوستت دارم
و بعد راهم را بگیرم و بروم
چون تازه فهمیدم
تو هرگز دوستم نداشتی
اولین بار
که بخواهم بگویم دوستت دارم خیلی سخت است
تب می کنم عرق می کنم میلرزم
جان می دهم هزار بار
می میرم وزنده می شم پیش چشمهای تو
تا بگویم دوستت دارم
اولین بار که بخواهم بگویم دوستت دارم
خیلی سخت است
اما آخرین بار آن از همیشه سخت تر است
و امروز می خواهم برای آخرین بار بگویم دوستت دارم
و بعد راهم را بگیرم و بروم
چون تازه فهمیدم
تو هرگز دوستم نداشتی