Milad
دست های کوچکش به زور به شیشه های ماشین شاسی بلند می رسد
التماس می کند : آقا... آقا " دعا " می خری؟
و او بی اعتنا تسبیح دانه درشتش را می گرداند و
برای فرج آقا " دعا " می کند....!
roya
آدم ساده که باشی
برایت فرقی نمیکند که تجمل چیست
که قیمت تویوتا لندکروز چند است
فلان بنز آخرین مدل ، چند ایربگ دارد
مهم نیست
نیاوران کجاست
شهرک غرب و پاسداران و فرشته و الهیه
کدام حوالی اند و چرا تو انجا نیستی تا بتوانی بیشتر پز بدهی!
رستوران چینی ها و...
گرانترین غذایشان چیست تا....!
nahid
ميرسد روزي كه بي هم ميشويم
يك به يك از جمع هم كم ميشويم
ميرسد روزي كه ما در خاطرات
موجب خنديدن و غم ميشويم
گاه گاهي ياد ما كن اي رفيق
مي رسد روزي كه بي هم ميشويم
peyman
می خواهم بنویسم
نمی توانم ؛
یک کلمه به ذهنم می رسد
” تـــــــو ”
تمام شد این هم نوشته ی امروز !
محمد
در نظربازی ما بیخبران حیرانند # من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی # عشق داند که در این دایره سرگردانند
جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست # ماه و خورشید همین آینه میگردانند
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا # ما همه بنده و این قوم خداوندانند
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم # آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند
وصل خورشید به شبپره اعمی نرسد # که در آن آینه صاحب نظران حیرانند
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ # عشقبازان چنین مستحق هجرانند
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار # ور نه مستوری و مستی همه کس نتوانند
گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد # عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد # دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
گر شوند آگه از اندیشه ما مغبچگان # بعد از این خرقه صوفی به گرو نستانند
آخرین ویرایش توسط
Ghoghnus در [1391/01/17 - 17:47]