یافتن پست: #سد

ronak
ronak
در Romantic
قدش به عشق نمی رسید غرورم را زیر پایش گذاشتم تا برسد اما باز هم نرسید
دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 11:59
+4
ronak
ronak
انسان چیست؟ موجودی که درختان را قطع میکند تا ورق بسازد، سپس روی همان ورق مینویسد: "بیایید درختان را قطع نکنیم-فضای سبز را از بین نبریم" ....!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 00:24
+3
حمید
حمید
يارو ميره سردخونه ميگه: بي زحمت جسد پدربزرگمو تحويل بدين. ميگن: مي خواي خاكش كني؟ پ ن پ ميخواهم تا گارانتيش تموم نشده ببرم عوضش كنم.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/6 - 22:59
+2
حمید
حمید
لبي سرد و دلي افسرده داريم به سر افكار تيپا خورده داريم رسد پايان پاييز و از آغاز هزاران جوجه ي نشمرده داريم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/3 - 21:04
+4
حمید
حمید
به لره ميگن: محبوبترين تيم فوتبالي كه دوست داري چيه ؟ ميگه: قربون جدش آسد ميلان
دیدگاه  •   •   •  1390/11/3 - 19:08
+2
ronak
ronak
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه ی متروک ویران را کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم؟ و من چون شمع می سوزم و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند و من گریان و نالانم و من تنهای تنهایم درون کلبه ی خاموش خویش اما... کسی حال من غمگین نمی پرسد و من دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم درون سینه ی پر جوش خویش اما... کسی حال من تنها نمی پرسد و من چون تک درخت زرد پاییزم که هر دم با نسیمی می شود برگی جدا از او و دیگر هیچ چیز از من نم ماند
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 22:25
+4
ronak
ronak
كلاغ و طوطي هر دو سياه و زشت آفريده شدند طوطي شكايت كرد و خداوند او را زيبا كرد ولي كلاغ گفت : هر چه از دوست رسد نيكوست و نتيجه آن شد كه مي بيني .طوطي هميشه در قفس كلاغ هميشه آزاد
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 20:23
+4
yasaman
yasaman
مهربانی را اگر قسمت کنیم، من یقین دارم به ما هم میرسد آدمی گر ایستد بر بام عشق دستهایش تا خدا هم میرسد
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 11:39
+3
ebrahim
ebrahim
آیا میدانید؟؟؟؟
2 دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 02:18
+3
gamer
gamer
سفره را جمع کردم ودر یخچال گذاشتم ولی ناگاه !! صدای دلنشینی و آهنگینی را شنیدم. به مادر گفتم : می شنوید؟ گفت : چی ؟ گفتم: صدای آهنگی دلنشین می آید مادر گفت: آنچه می شنوی ، قل قل سماور است و صدای گر گر بخاری ، صدای باد که شیشه های پنجره را می لرزاند ، صدای خش خش کاغذی که خواهرت روی آن می نویسد . صدای شستشوی ظرفهای من و صدای بوق و عبور ماشینها در خیابان است . گفتم صدای دیگر هم هست صدای آهنگین شما که داشتید حرف می زدید ! پدر گفت : و صدای گوش تیز کردن من که داشتم به حرف های شما گوش می دادم ! هر سه خندیدیم .
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 01:57
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ