یافتن پست: #سربازی

roya
roya
به دوست داشتَنت مشغولم

همانند سربازی که سالهاست ، در مقرّی متروکه

بی خبر از اتمام جنگ ، نگهبانی می دهد . . .

 
دیدگاه  •   •   •  1393/03/28 - 16:16
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
همچین میگن اگه پسرا برن سربازی مرد میشن ، آدم میشن . انگار قبلش حیون درنده بودن..
..

.
..

..

.

..
..

.
..
...
..

تا نباشدد چیززکی مردم نگویند چیزهاا

والاا بخوودا
دیدگاه  •   •   •  1393/03/5 - 16:55
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه سلامتی بفرستیم برای سربازی که کلی توی صف تلفن ایستاد و زنگ زد به دوست دخترش و رفت پشت خطش یا حواب نداد!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

اونم قطع کرد و شماره اون یکی دوست دخترشو گرفت و خیلی شیک باهاش شروع کرد صحبت کردن!
دیدگاه  •   •   •  1393/03/1 - 21:48
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







تنهایی را سربازی فهمید که مرخصی داشت اما جایی برای رفتن نداشت...






دیدگاه  •   •   •  1393/02/23 - 11:04
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
غضنفر پسرش میره سربازی بهش میگه :

پسرم خوب کاراشونو یاد بگیر ، اومدی یه پاسگاه واست میزنم !
دیدگاه  •   •   •  1393/02/7 - 10:43
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺍﻭﻝ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﻭﻣﺪﯼ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ !
ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﭽﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ !
ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ : ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ !
ﻣﺠﺮﺩﯼ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﭽﻪ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ !
ﻣﺘﺎﻫﻠﯽ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﺠﺮﺩ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ!
ﭘﯿﺮﯼ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﺎﺕ ﻟﺐ ﮔﻮﺭﻩ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ !
ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻏﻠﻄﯽ ﻧﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺑﮑﻨﻢ :|
دیدگاه  •   •   •  1393/01/30 - 16:48
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

مورد داشتیم پسره هدفش از مدرسه رفتن فقط این بوده که،
یاد بگیره اسم و فامیلیشو بنویسه
.
.
.
.
.
.
.
ولی از ترس سربازی الان در حال کار روی پایانه نامه دکترای تخصصیشه!

دیدگاه  •   •   •  1393/01/27 - 15:51
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
این سربازای گروگان که آزاد شدن حالا باید برن دنبال ادامه سربازی و دنبال کار، ازدواج و خونه وماشین و پوشک بچه،



بعد اون موقع آرزو میکنن دوباره برگردن پیش جیش العدل
دیدگاه  •   •   •  1393/01/20 - 21:05
+4
nima
nima
↓↓↓↓↓≈≈≈ََ↓↓↓
دختر نیستم، همیشه خانواده پشتم باشن
دُختر نیستم 5000 تا فرند داشته باشم
دُختر نیستم بی کیفیت ترین عکسم ثانیه ای 4 تا لایک بگیره....
دُختر نیستم روزانه 30 40 نفر سعی کنن باهام دوست شن و منم با ناز بگم نَه!
دختر نیستم که با خیال راحت 12ترمه شم
نه عزیزم من پسرم یعنی:
عکسام به زور 30 تا لایک میگیره
همه فرندام رفیقام هستن و غریبه توش نیس ...
تا به کسی پی ام ندم، کسی نمی پُرسه زنده هستی یا مُردی......!!!!
پسر بودن، یعنی مامان بابا تا دبستان
پسر بودن یعنی فقط 2 بار فرصت برای کنکور
پسر بودن یعنی 2 سال سربازی
پسر بودن یعنی فکر پیدا کردن کار برای ساختن آینده ....
دنیای پسرا پر از پیراهن های مردونه و تنهایی وصابون گلنار و رفیقاشون!
پر از تلاش برای مخفی کردن غماشون ....
من پسرم و به رفیقام حسودی نمیکنم ، ظاهر نمایی نمیکنم ، الکی واسشون کامنت نمیذارم بگم واییییییی نایس شدی عزیزم ، اگه زشت باشه میگم جمع کن این دک و پوزتو <img src=(" title=":((" />((
اره من پسرم و به پسر بودنم افتخار میکنم
سلامتــــــــی همه پسر های واقعی♥♥↑↑↑↑↑
9 دیدگاه  •   •   •  1393/01/9 - 16:19
+6
behrooz
behrooz


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

حسنی نگو جوون بگو
علاف و چش چرون بگو

موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه
نه سیما جون، نه رعنا جون

نه نازی و پریسا جون
هیچ کس باهاش رفیق نبود

تنها توی کافی شاپ
نگاه می کرد به بشقاب !

باباش می گفت: حسنی می ری به سربازی ؟
نه نمی رم نه نمی رم

به دخترا دل می بازی ؟!
نه نمی دم نه نمی دم

گل پری جون با زانتیا
ویبره می رفت تو کوچه ها

گلیه چرا ویبره میری ؟
دارم میرم به سلمونی
که شب برم به مهمونی

گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین
یه کمی به من سواری می دی ؟!

نه که نمی دم
چرا نمی دی ؟
واسه اینکه من قشنگم، درس خونم و زرنگم
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

در واشد و پریچه
با ناز اومد توو کوچه

پری کوچولو، تپل مپولو، میای با من بریم بیرون ؟
مامان پری، از اون بالا

نگاه می کرد تو و کوچه را
داد زد و گفت : اوی ! بی حیا

برو خونه تون تو را بخدا
دختر ریزه میزه
حسابی فرز و تیزه
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

نازی اومد از استخر
تو پوپکی یا نازی ؟

من نازی جوانم
میای بریم کافی شاپ ؟

نه جانم
چرا نمیای ؟
واسه اینکه من صبح تا غروب، پایین، بالا، شمال، جنوب، دنبال یک شوهر خوب
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

حسنی یهو مثه یه جت
رسید به یک کافی نت

اون شد و رفت تو چت رووم
گپید با صدتا خانووم!

هیشکی نگفت کی هستی ؟
چی کاره ای چی هستی ؟

تو دنیای مجازی
علافی کرد و بازی

خوشحال و شادمونه
رفت و رسید به خونه

باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟
اره که می خوام اره که میخوام

چاهارتا شرعن بگیرم ؟
اره که می خوام اره که میخوام

حسنی اومد موهاشو
یه خورده ابروهاشو

درست و راست و ریس کرد
رفت و تو کوچه فیس کرد

یه زن گرفت و شاد شد
زی ذی شد و دوماد شد

_  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _   _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _   _  _  _  _


و این هم یک روایت دیگه از حسنی قصه ها


توی ده شلمرود (که بعدا گسترش پیدا کرد و شد تهران بزرگ)
حسنی تک و تنها بود
حسنی نگو! (چون اسمش رو عوض کرده و گذاشته ساسان) بلا بگو
سوسول سوسولا بگو
موی بلند، صورت سه تیغ، ناخن دراز، واه و واه و واه!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

با فلفلی و قلقلی میرن باشگاه بدن سازی
تیپش شده شلوار جین، پاره پوره
با بلوزای اندامی

باباش می‌گفت: حسنی بیا برو حموم
حسنی می گفت: نه نمی رم. نه نمی رم!
تازه آرایشگاه بودم!
کلی خرج موهام کردم!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

کره الاغ کدخدا (که حالا شده یه زانتیا)
ویراژ می ده تو کوچه ها
پشت فرمونش یه دختره
دختر ناز کدخدا !

حسنی می گه: منم سوارم می کنی؟!
دختره می گه: نه که نمی شه، نه که نمی شه!
ماشین من با کلاسه!
اگه تو گیتار می زنی، اون وقت سوارت می کنم!

حسنی به عشق زانتیا
شایدم بخاطر دختر کدخدا
می خواد که با کلاس بشه
کلاس گیتار نمی ره (باباش اجازه نمی ده)
اما یه کاور گیتار
می گیره رو کولش می ندازه.

توی ده شلمرود، حسنی نبود، ساسان بود
با ماشین کدخدا، ویراژ میداد تو کوچه ها!
1 دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 12:01
+6
صفحات: 1 2 3 4 5 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ