زاغی بر درخت کاندسی نشسته بود و بچاپلا با ماست می خورد،
روبهی آمد و گفت:
سلام خرزا چتی هسی؟
چه بالی چه دمی عجب کتاری!
مشکی رنگ عشقه، دمد گرم اتا دهون امیری بخون امه سه
زاغ لاقلی خویش را زیر بغل بزو و بته شه عمه ر سلام برسن
خوش اومدین