سلام
گم شدم در خود نمی دانم کجا پیدا شدم
شبنمی بودم ز دریا غرقه در دریا شدم
سایه ای بودم از اول بر زمین افتاده خوار
راست کان خورشید پیدا گشت نا پیدا شدم
ز آمدن بس بی نشان و وز شدن بس بی خبر
گوییا یک دم برآمد کامدم من یا شدم
نه، مپرس از من،زیرا که چون پروانه ای
در فروغ شمع روی دوست ناپروا شدم
در ره عشقش قدم در نه، اگر با دانشی
لاجرم در عشق هم نادان وهم دانا شدم
چون همه تن دیده می بایست بود و کور گشت
این عجایب بین که چون بینای نا بینا شدم
خاک بر فرقم اگر یک ذره دارم آگهی
تا کجاست آنجا که من سر گشته دل آنجا شدم
چون دل عطار بیرون دیدم از هر دو جهان
من ز تاثیر دل او بیدل و شیدا شدم
خوش اومدی دوست عزیز کمکی خواستی در خدمتم
1392/04/31 - 12:34سلاااااااام.باوشه ملسی از هر دوتون.
1392/04/31 - 12:51 ( لايک توسط 1 کاربر )قابلی نداره فقط سره فرصت بیاین استاتوس بذارید با افراد بیشتری آشنا بشید و یه لطف بکنید پروفایلتونو کامل براش عکس بذارید
1392/04/31 - 12:52سپاس گذارم
باوشه سامان ممنون از کمکت
1392/04/31 - 12:57wlc be jame ma
1392/05/1 - 12:44