یافتن پست: #سکوتم

*elnaz* *
*elnaz* *
لحظه ی رفتن سکوتم علامت رضایت نبود... می خواستم مثل همیشه روی حرفت حرفی نیاورم.................


دیدگاه  •   •   •  1392/07/11 - 12:30
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

سکوتم را به حساب از یاد بردنش مگذار ، یاد لحظه های با او بودن زبانم را بند آورده !


دیدگاه  •   •   •  1392/07/5 - 21:28
+2
saman
saman
چرا زهم بگریزیم،راهمان که یکی است
سکوتمان،غممان،اشک وآهمان که یکی است
چرا زهم بگریزیم؟دست کم یک عمر
مسیر میکده وخانقاهمان که یکی است
تو گر سپیدی روزی ومن سیاهی شب
هنوز گردش خورشید وماهمان که یکی است
تو از سلاله لیلی من از تبار جنون
اگر نه مثل همیم اشتباهمان که یکی است
من وتو هردو به دیوار ومرز معترضیم
چرا دو توده ی آتش؟ گناهمان که یکی است
اگر چه رابطه هامان کمی کدر شده است
چه باک؟ حرف وحدیث نگاهمان که یکی است
دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 23:43
+3
sahar
sahar

همیشه سکوتم ب معنای"پیروزی"تو نیست!!گاهی سکوت میکنم تا بفهمی چ بی صدا "باختی"!


دیدگاه  •   •   •  1392/06/28 - 20:28
+6
*elnaz* *
*elnaz* *


این روزها سردم مثل دی، مثل بهمن، مثل اسفند مثل زمستان…



احساسم یخ زده



آرزوهایم  قندیل بسته



و امیدم زیر بهمنِ سرد دفن شده



نه به آمدنی دل خوشم



و نه از رفتنی غمگین…



این روزها پر از سکوتم



نه حوصله ی دوست داشتن دارم



نه میخواهم کسی دوستم داشته باشد…



دیدگاه  •   •   •  1392/06/23 - 00:09
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سکوتم را نکن باور
من آن آرامش سنگین پیش از قهر طوفانم
من آن خرمن
من آن انبار باروتم
که با آواز یک کبریت آتش می شوم یکسر
دیدگاه  •   •   •  1392/06/22 - 19:45
+2
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

می نویسم... می نویسم از تو، تا تن کاغذ من جان دارد با تو از حادثه ها خواهم گفت، گریه این گریه اگر بگذارد گریه این گریه اگر بگذارد، با تو از روز ازل خواهم گفت فتح معراج غزل کافی نیست، با تو از اوج غزل خواهم گفت می نویسم همۀ هق هق تنهایی را، تا تو از هیچ به آرامش دریا برسی تا تو در هم همه همراه سکوتم باشی، به حریم خلوت عشق تو تنها برسی می نویسم همۀ با تو نبودن ها را، تا تو از خواب مرا به با تو بودن ببری تا تو تکیه گاه امن خستگی ها باشی، تا مرا باز به دیدار خود من ببری

دیدگاه  •   •   •  1392/06/22 - 14:20
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
این روزها احساس میکنم چقدر شبیه “سکوتم”...با کوچکترین حرفی میشکنم.....
دیدگاه  •   •   •  1392/06/21 - 20:42
+3

 


سکوتم را به باران هدیه کردم


 


تمام زندگی را گریه کردم


 


نبودی در فراق شانه هایت


 


به هر خاکی رسیدم تکیه کردم


 


کنار آشیانه تو آشیانه می کنم


 


فضایه آشیانه را پر از ترانه می کنم


 


کسی سوال می کند بخاطر چه زنده ای؟


 


و من برای زندگی تو را بهانه می کنم


 


تقصیر دلم چیست اگر روی تو زیبا ست


 


حاجت به بیان نیست که از روی تو پیدا ست


 


من تشنه ی یک لحظه تماشای تو هستم


 


افسوس که یک لحظه تماشای تو رویا ست


 


در خانه ی احساس اگر زمزمه ای است


 


آن زمزمه از توست که در جان دل ما ست


 


من قایق آواره ی دریای تو هستم


 


خوب است بدانی که دلم عاشق دریا ست


 


در حسرت دیدار تو می سوزم و امٌا


 


این دست خودم نیست به حق روی تو زیباست

دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 12:41
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

سکوتم را دوست دارم
زیرا در آن هزاران فریاد نهفته است.
و تو ای مهربان!
فریادم را از سکوتم و از چشمان خسته ام بخوان و مرا یاری کن

دیدگاه  •   •   •  1392/06/11 - 16:01
+4
صفحات: 1 2 3 4 5 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ